رمان بهم نمره چند میدی ؟(توضیحات)
رفتم کمک مامان خانوم کار سبزی ها که تموم شد اماده شدم که ببرم اونها رو تحویل بدم. مامان سبزی های بسته بندی شده رو گرفت طرفم. مامان :این مال طوبا خانوم همین اول بهش بده بعدش برو خونه اقدس خانوم این چن تا هم مال اونه قاطی نکنی . اینام مال فضه خانومه. اوفففف نه همینو کم داشتم. من:مامان چیزه میگم میخوای مال فضه خانومو خودت بدی آخه میترسم قاطی کنم. مامان :نه عزیزم اگه اونا رو هم ندادی اینا رو حتما بایدببری تحویل بدی بعد با یه لبخند خبیثانه نگام کرد. منم با قیافه آویزون سبزی ها رو گرفتم و راهی شدم آخرین سبزی ها مال فضه خانوم بود رسیدم دم در تا زنگو زدم در باز شد. ایششش با این پسره نکره امد. ساسان :به به اریکا خانوم از اینورا میگفتین یه گاوی گوسفندی چیزی قربانی میکردیم. جواب این پسره پررو رو داشتم ولی از اونجا که مامانم خفم میکرد مجبور شدم چیزی نگم یه سلام خشک کردم و گفتم. من:فضه خانوم نیستن. ساسان :نخیر ایشون تشریف بردن بازار حالا بفرمایین تو یه چایی شیرنیی در خدمتیم. شیطونه میگه یه کف گرگی به صورتش بزنم جلو رو هم مثل پشت سرش که صافو کچله صاف کنم. مامان مارو باش با این انتخاب دامادش. یه لحظه اینو با اون پسر دیروزی مقایسه کردم وای تصورشم خنده داره. من :ممنون پس لطفا اینا رو بزارین تو یخچال و سبزی ها رو طرفش گرفتم. دستشو اورد جلو اما یه دفه دستمو کشید و منو برد تو حیاط خونه و درو بست و تکیه داد به در منو هم به جلو پرت کرد. من :داری چه غلطی میکنی بیشعور. ساسان :این چه طرز حرف زدنه عزیز دلم. من :گمشو از جلو در برو کنار تا جیغ نزدم. ساسان با یه خنده زشت :خب جیغ بزن. وای اگه جیغ بزنم که اول آبرو خودم میره. همینطوری همه انگشتشون رو ماست وای بحال اینکه بخواد خطایی هم از ما سر بزنه کافی کوچکترین خطایی کنم تا همه بخاطر نبودن پدر بالا سرم برا تربیتم انگشتشونو طرفم بگیرن. ملتمسانه نگاش کردم. من :مگه تو نمیخوای من زنت بشم پس چرا اینطوری میکنی ؟.یه قدم امد طرفم. ساسان :چرا من میخوام تو زنم بشی ولی تو تاقچه بالا میزاری و محل سگمم نمیزاری. (خوبه خودت میدونی) یدفعه انگار آمپرش زد بالا. (ببخشید میدونم کمه بخاطر تعداد زیادی مهمون که قراره بیان خونمون زودتر گذاشتم شبم میزارم نظر یادتون نره)
نظرات (۶)