و یه چیز دیگه کدوم شما حدودا20سالشه
-من
-من
-من
چندسالتونه واسمتون؟
-هلیا و27 سالمه
-ریما و23 سالمه
-شکوفه و24 سالمه
-خب شماسه نفرلباس بپوشید اماده جلوی در وایسید
شکوفه:خانم میخواین اخراجمون کنید ؟اخه چرا؟
خنده ای کردمو گفتم:نه میخوام برم دکور بخرم اما به همپانیاز دارم این بود که شما رو انتخاب کردم
خب دیگه باهاتون کار ندارم فقط این که وسایلم رو چه اونایی که چیدم چه اونایی که نچیدم رو کارتون کنید بزارید توی راهرو
-معصومه
*جانم ارزو جون
-اتاقای خالی رو نشونم بده
*بفرمایید
بامعصومه اتاقارو دیدیم و دوتاشون رو انتخاب کردم و چندتا عکس هم از اتاقها گرفتم تا توماشین براش فکر کنم
بعد از اماده شدن سه تا دختر رو دیدم که جلوی در بالباسای داغون ایستاده بودند
داشتم از در بیرون میرفتیم که معصومه با عجله خودش رو به مارسوند
-چیزی شده ؟
معصومه در حالی که نفس نفس میزد گفت:خانم سوییچتون داشت یادتون میرفت این نامه هم اقادادن بدم بهتون
سوییچ رو از معصومه گرفتم و نامه رو باز کردم
سلام گل دختر بابا
گواهینامت درست شده و اینم ماشین تو البته فعلا تا غروب بریم باهم برات ماشین بخریم گواهینامت وبقیه ی مدارکت تو داشبورد ماشین هست
برگشتم سمت دخترا وگفتم:بریم
*بریم
همراه دخترا سوار مزداتری البالویی که بابام برام گذاشته بود شدم و توراه ضبطو روشن کردم ویه
اهنگ از پاشایی گذاشتم بعد هم جلویه یه مرکز خرید نگه داشتم وبرای دخترا مانتو شلوار خریدم تا
حداقل بالباساشون ابروم نره
بعد هم رفتم مغازه ی بابا و از اونجا سه دست پیرهن مردونه ی سفید مدل زنونه اش و 3تا دامن
مشکی باساپورت سفید خریدم
برای کلاهشونم 3 تا کلاه مشکی سفید ناناس برداشتمو سه تا کفش ورنی مشکی برداشتم و رو به
دخترا گفتم : از امروز شما فقط کارهای من رو انجام میدید اینم فرمتونه که با فرم بقیه فرق داره
خوشتون میاد
-وای چه ناز ارزو جون
-ممنون ارزو جون
-دستت درد نکنه