ʜᴀᴘᴘʏ ʏᴏᴜʀ ᴅᴀʏ _20ᴛʜ ᴊᴜʟʏ:ᴡᴏʀʟᴅ ᴍᴏᴏɴ ᴅᴀʏ
بالاخره از سالها فشارِ وارده بر ذهن او ها شده بود هنگامی که کسی حرف زدن زندانی را می دید درک میکرد که او ناچار است حرف بزند و میل او برای حرف زدن غیر قابل پیشگیری بود من افرادی را میشناسم که تنها برای مدتی کوتاه تحت فشار بودند و چنین عکس العملی از خود نشان میدادند. برای مثال به دلیل (بازجویی پلیس مخفی در زمان نازیها) روزها گذشت تا اینکه نه تنها زبانها باز شد بلکه چیز دیگری در درون سست شد؛ناگهان احساسات از میان قید و بندهای بیگانه مانع آنها رها شد. چند روز بعد از آزادی در روستا قدم میزدم که از میان چمنزار پُر از گل عبور کردم. مایل ها و مایلها به سمت فروشگاه شهری نزدیک به اردوگاه رفتم. چکاوک ها در آسمان ظاهر شدند و من میتوانستم صدای آواز شادی آنها را بشنوم. مایلها کسی در آن اطراف دیده نمی شد؛ چیزی به جز زمین پهناور و آسمان و شادی چکاوک ها و فضای آزاد نبود ایستادم، اطراف را تا آسمان نگاه کردم و سپس بر زانوانم نشستم. در آن لحظه چیز اندکی درباره خودم یا دنیا میدانستم، تنها یک جمله در ذهنم بود همیشه همین جمله بود من از زندان تنگ و باریک خود پروردگار را خواندم و او در فضای آزاد پاسخم را داد. حافظه ام یاری نمیکند که چه مدت در آنجا زانو زده بودم و این جمله را تکرار میکردم فقط میدانم که در آن روز و در آن ساعت زندگی تازه من شروع شد. من قدم به قدم پیشرفت کردم تا اینکه دوباره به یک انسان بدل شدم مسیری که ناشی از تنشهای شدید ذهنی روزهای آخر زندان بود از آن جنگ اعصاب تا آرامش ذهنی مطمئناً به دور از موانع .نبود. این تفکر اشتباه است که یک زندانی آزاد شده دیگر به مراقبتهای روحی نیاز ندارد. ما به ناچار باید در نظر ،بگیریم فردی که برای مدت طولانی تحت چنین فشارهای روانی شدید بوده است طبیعتاً پس از آزادی در معرض خطراتی خواهد بود، خصوصاً زمانی که به طور ناگهانی از آن فشارها خلاص شده باشد.
برداشتی آزاد از کتاب انسان در جستجوی معنا، اثر پرفسور ویکتور فرانکل
__________________________________
به ماه قسم نخور:) https://musicdel.ir/single-tracks/172823/
نظرات (۴۹)