160

۱۹ نظر
گزارش تخلف
K.R.R.A...SHiN
K.R.R.A...SHiN

مشتش رو به شد برد سمت صورت شین که اون به راحتی جاخالی داد... مشت بعدی و بعدی... هیچکودوم به هدف نمیخورد شین هم میذاشت سوبارو هرچقدر دلش میخواست تلاش کنه انگار براش یه تفریح بود!! با پوزخند به سوبارو نگاه میکرد و از ضرباتش جاخالی میداد یکهو گفت: آه..بسه خسته شدم... پاش رو اورد بالا و محکم زد به کمر سوبارو و از بالای دیوار پرتش کرد پایین...با مکثی بلند شد و درحالی که نفس نفس میزد زیر لب گفت:عوضی ایاتو چیشی کرد و گفت: حتما من باید برم حالیش کنم!! قدم اول رو که برداشت یوما جلوش گام برداشت و همینطور که سمت دیوار میرفت گفت: تو لازم نکرده!!!...این کار بچه سوسولای اشراف زاده نیست!! ایاتو با عصبانیت خواست جواب بده که صدای شین متوقفش کرد: همتون میتونین باهم بیایین!! اما هیچ شانسی ندارین... مگر این که کارل خودش بیاد!! بعد پوز خندی میزنه رجی قبل از این که کسی چیزی بگه عینکش رو بالا داد و صداش رو اورد بالا: جنگیدن فایده ای نداره!! ما باید... یوما که خییلی عصبانی بود پرید تو حرف رجی و داد زد: من واینمیسم اینجا به حرف یه چهار چشمی از خود راضی گوش بدم!!!... میپره روی دیوار سمت راست شین و پشت سرش ایاتو میپره سمت چپش و دو نفری باهاش درگیر شدن رجی بنظر خییلی عصبانی میومد کنار لبم رو گاز گرفتم اخ اخ اخ... یکهو متوجه کسی شدم که پشت سر رجی اخر از همه ایستاده کینو بود از اول حرکتمون انقدر اروم بود که از یادم رفته بود با لبخند تمرکزش رو داده بود به جنگ ایاتو و یوما با شین نگاهش رو دنبال کردم کاملا مشخص بود وضع ایاتو و یوما هم مثل سوباروعه اما کینو چرا لبخند میزنه!؟ برنامه ای داره!؟ یعنی میتونه از دیوار شین که خودش رو یه بنیان گزار معرفی کرد ردمون کنه!؟ و از اون مهم تر...میتونه بقیه دختر هارو پس بگیره!؟... شین ایاتو و یومارو هم زمین زد لایتو سوتی کشید و گفت: بنظر میاد همینجا موندگار شدیم! کاناتو اخم بدی کرد و با حرص گفت: اون عوضی!!... باید ادب بشه! شین با پوزخند به جمعون نگاه میکرد که صدای شو توجه همرو به خودش جلب کرد : نمیخوام مهمونیتونو بهم بزنم اما...ارتباطمون کاملا با حلقه قطع شده...

نظرات (۱۹)

Loading...

توضیحات

160

۱۶ لایک
۱۹ نظر

مشتش رو به شد برد سمت صورت شین که اون به راحتی جاخالی داد... مشت بعدی و بعدی... هیچکودوم به هدف نمیخورد شین هم میذاشت سوبارو هرچقدر دلش میخواست تلاش کنه انگار براش یه تفریح بود!! با پوزخند به سوبارو نگاه میکرد و از ضرباتش جاخالی میداد یکهو گفت: آه..بسه خسته شدم... پاش رو اورد بالا و محکم زد به کمر سوبارو و از بالای دیوار پرتش کرد پایین...با مکثی بلند شد و درحالی که نفس نفس میزد زیر لب گفت:عوضی ایاتو چیشی کرد و گفت: حتما من باید برم حالیش کنم!! قدم اول رو که برداشت یوما جلوش گام برداشت و همینطور که سمت دیوار میرفت گفت: تو لازم نکرده!!!...این کار بچه سوسولای اشراف زاده نیست!! ایاتو با عصبانیت خواست جواب بده که صدای شین متوقفش کرد: همتون میتونین باهم بیایین!! اما هیچ شانسی ندارین... مگر این که کارل خودش بیاد!! بعد پوز خندی میزنه رجی قبل از این که کسی چیزی بگه عینکش رو بالا داد و صداش رو اورد بالا: جنگیدن فایده ای نداره!! ما باید... یوما که خییلی عصبانی بود پرید تو حرف رجی و داد زد: من واینمیسم اینجا به حرف یه چهار چشمی از خود راضی گوش بدم!!!... میپره روی دیوار سمت راست شین و پشت سرش ایاتو میپره سمت چپش و دو نفری باهاش درگیر شدن رجی بنظر خییلی عصبانی میومد کنار لبم رو گاز گرفتم اخ اخ اخ... یکهو متوجه کسی شدم که پشت سر رجی اخر از همه ایستاده کینو بود از اول حرکتمون انقدر اروم بود که از یادم رفته بود با لبخند تمرکزش رو داده بود به جنگ ایاتو و یوما با شین نگاهش رو دنبال کردم کاملا مشخص بود وضع ایاتو و یوما هم مثل سوباروعه اما کینو چرا لبخند میزنه!؟ برنامه ای داره!؟ یعنی میتونه از دیوار شین که خودش رو یه بنیان گزار معرفی کرد ردمون کنه!؟ و از اون مهم تر...میتونه بقیه دختر هارو پس بگیره!؟... شین ایاتو و یومارو هم زمین زد لایتو سوتی کشید و گفت: بنظر میاد همینجا موندگار شدیم! کاناتو اخم بدی کرد و با حرص گفت: اون عوضی!!... باید ادب بشه! شین با پوزخند به جمعون نگاه میکرد که صدای شو توجه همرو به خودش جلب کرد : نمیخوام مهمونیتونو بهم بزنم اما...ارتباطمون کاملا با حلقه قطع شده...