کوک رو تصور کن پارت ۸
کوک رو تصور کن پارت ۸
از بس عجله داشتم که برم پیش کوک ، که چند بار از پله ها افتادم. وقتی رسیدم کوک تا من و دید لبخند و دندوناش خرگوشیش معلوم شد. اومد نزدیک گفت : میدونستم میای خوشگله. منم به شکل قشنگی گفتم : باید میومدم آقای منحرف! و بعد جفتمون لبخند زدیم
کوک گفت : منتظرم جوابتو بشنوم! میخوام بدونم بعد از حرف های تاثیر گذار جیمین نظرت در مورد من چیه؟ منم گفتم : آره ،، آره ولی اینجا نه میای بریم همون جایی که اول همدیگرو دیدم، نه نه من تورو دیدم بریم؟؟
- منظورت جنگل ؟
- آره
- خیلی خب.
بعد در گوشم گفت : من برای تو هر کاری میکنم. درضمن چه جوابت مثبت باشه چه منفی من یه بوس میخوام! گفتم : باشه باشه. تو که بالاخره کار خودتو میکردی!
رسیدیم جنگل. گفتم : خب الان باید بهت جواب بد....
که کوک پرید وست حرفم و منو محکم بغل کرد و با صدای ناراحت گفت : قبل از اینکه جواب و بدی بزار بغلت کنم! گفتم : باشه. یه دقیقه بغلم کرد و بعد ولم کرد و گفت : حالا بگو. گفتم : ببین کوک من .... من.... من... من..... چیزه من. سویو زود باش تو میتونی! خب کوک من دوست دارم! خیلی دوست دارم! بعد از اینکه منو بوسیدی احساس کردم عاشق تو شدم.
که کوک گفت : واقعا؟!
- آره
- واقعا؟؟؟؟
- آره دیگه واقعا!
- واقعا واقعا ؟؟؟؟؟
- آره آره!
بعد گفت : خب منم خیلی خیلی خیلی دوست دارم!!!!!!! میتونم ببوسمت؟ گفتم : آره میتونی.
بعد منو بوسید گفت : الان ما با همیم؟ گفتم آره همینطوره منحرف!
ادامه جلد بعد!
نظرات