در حال بارگذاری ویدیو ...

به تو می اندیشم...

۰ نظر گزارش تخلف
Sai
Sai

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم

قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم

مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم

وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است

لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام

چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای

هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم

هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...

تقدیم به ....


ویرایش: 1401/8/7
تقدیم به الهه
تقدیم به کسی که الان نیست
تقدیم به الهه ای که باید میپرستیدمش اما اونقدر کور بودم که زیبایی هاش و نوری که از طرفش بهم میتابید رو ندیدم و حالا که چشم هام باز شده میبینم دنیام تاریکه و جای چیزی خالیه که هنوز دارم دنبالش میگردم من موندم و پشیمونی ای که سودی نداره
گفتم تا ابد؟ درسته انگار تکه ای از من گمشده و برای تو شده شاید بخاطر همین سرگردونم
تا ابد..؟
اینکه میام میبینم ادمایی بودن که دوستشون داشتم ولی به دلیل خام بودنم نتونستم کنار خودم نگهشون دارم و الان ازم زده شدن قطعا.. و یا منو اصلا یادشون نیست عذابم میده
همچی زیادی عذابم میده و همینم عذاب اوره
اما خودم کم عذاب ندادم اونها رو و میدونم که حقمه

شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید..

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

به تو می اندیشم...

۲۳ لایک
۰ نظر

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم

قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم

مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم

وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است

لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام

چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای

هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم

هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم ...

تقدیم به ....


ویرایش: 1401/8/7
تقدیم به الهه
تقدیم به کسی که الان نیست
تقدیم به الهه ای که باید میپرستیدمش اما اونقدر کور بودم که زیبایی هاش و نوری که از طرفش بهم میتابید رو ندیدم و حالا که چشم هام باز شده میبینم دنیام تاریکه و جای چیزی خالیه که هنوز دارم دنبالش میگردم من موندم و پشیمونی ای که سودی نداره
گفتم تا ابد؟ درسته انگار تکه ای از من گمشده و برای تو شده شاید بخاطر همین سرگردونم
تا ابد..؟
اینکه میام میبینم ادمایی بودن که دوستشون داشتم ولی به دلیل خام بودنم نتونستم کنار خودم نگهشون دارم و الان ازم زده شدن قطعا.. و یا منو اصلا یادشون نیست عذابم میده
همچی زیادی عذابم میده و همینم عذاب اوره
اما خودم کم عذاب ندادم اونها رو و میدونم که حقمه

شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید وقتش رسیده باشه که فراموش کنم
شاید..