...
●پارت 1
هولم داد تو حیاط و گفت:
+من اینجا اربابی نمیبینمتعظیم کن و به اربابت احترام بذار
محکمتر هولم داد جوری که افتادم زمین جلوی
پای اون عوضی کثیف که با پوزخند نگام میکرد
و گفت:
+نمیذارم...فک کردی کی هستی که بهاحترام بذار دختره ی احمق
من،دختر کیم سویونگ دستور میدی؟ به چه
جرعتی هولم میدی؟ تو فقط یه مباشری که
داره مث یه سگ به یکی پست تر از خودت
خدمت میکنی .
دستش رو باال اورد و خواست بهم سیلی بزنه
که اون عوضی بهش گفت بره
احترامی گذاشت و عقب عقب رفت
نگاه خیره خدمتکارا و افراد خونه رو حس
میکردم...
دیدمش که بلند شد و به سمتم اومد
موهام رو گرفت و محکم کشید و گفت:
مادرت دو هفته پیش مثل سگای ولگرد کشتهفکر نکن که هنوز تو خونه ی پدرتی!! پدر و
شدن!!
تو دیگه یه دختر اشراف زاده نیستی
تو اینجا فقط یه خدمتکار دون پایه و پستی و
من مالک و اربابتم.
موهام رو با شدت بیشتری کشید و داد زد:
باید به من احترام بذاری و هرکاری میگم بهفهمیدی دختره احمق؟من اربابتم....مننننن!!!
بهترین نحو انجام بدی !!! و اگه خیال فرار یا
نافرمانی به سرت بزنه در عرض چند ثانیه
میفرستمت پیش پدر مادرت!!
فهمیدیییی؟
+من از تو کثیف عوضی اطاعت نمیکنم!!من
خدمتکار تو نیستم! برو گمشو
لگدی محکم به شکمم زد و شروع کرد به کتک
زدنم و با داد و فریاد به من و پدر مادرم توهین
کرد
چشمام رو از درد بستم
نمیدونم چند دقیقه چند ساعت بود که
داشتم کتک میخوردم
همه بدنم خونی شده بود و حتی توان ناله
کردنم نداشتم
صدای یه پسر جوون رو شنیدم که میگفت:
-ابوجی خواهش میکنم بس کن!! لطفا!! به
خاطر من دیگه نزنش.
اون عوضی لگد محکمی به پام زد و گفت:
-فقط و فقط به خاطر تنها پسرم برای اولین و
اخرین بار از جونت گذاشتم دختره ی هرزه.
اگه یه دفعه دیگه نافرمانی و زبون درازی
کنی، به بدترین نحو تنبیه میشی. مفهومه؟
جوابش رو ندادم...
با حس دستایی رو بدنم چشمام رو به
سختی رو باز کردم.
پسرش، پارک جیمین رو دیدم که بازوم رو
گرفته بود. گفت:
-حالت خوبه؟ میتونی تکون بخوری؟
تفی جلوی پاش انداختم و گفتم:
نظرات