قسمت 35 رمان عاشقان شیطانی
این قسمت مخصوص شو هست خخخخ (رجی خوب کاری کرد خخخ)
کاناده:درمورد چی؟
روکی:باید بریم
کاناده:کجا؟؟؟
کاناتو:به کاخمون
کاناده:چرا؟
آیاتو:چقدر سوال می پرسی!!!!
کاناتو:ما خودمونم دقیق نمی دونیم...
رجی:ولی بازم زیر سر توگو هست.
روکی:بهتره سریع بریم به نظر کار مهمیه
کاناده:من دوباره باید پیاده بیام؟؟؟-____-
رجی:نه حواسمون نبود که اون جلو هم یکی می تونه بشینه من می رم جلو بشینم
شو:ولی تو باید بازم پیاده بیای.
کاناده:ها؟؟؟چرا؟؟؟
شو:حالا که رجی داره می ره من می تونم دراز بکشم و بخوابم پس مزاحم نشو.(بعد می گیره می خوابه)
رجی:لوس
کاناده:الان من دقیقا چه غلطی کنم؟
رجی:یکم شو رو تکون بده بشینه اگه بیدار نشد خودت یه جور جمع و جورش کن
کاناده:باشه.....هویییی بیدارشو...با توئم...اوف بیدار نمی شه
بزور و بلا همون طور که خوابیده بود نشوندمش بعد هم خودم نشستم و راه افتادیم خخخ سر راه یهو افتاد رو آیاتو خخ چون آیاتو اون طرفش نشسته بود و آیاتو هم محکم پرتش کرد اینور..
کاناده:هوی انداختیش رو من آیاتو.
آیاتو:به من چه؟
منم شو رو صاف کردم خلاصه صد بار افتاد رو آیاتو و همین طور این قضیه ادامه پیدا کرد تا بالاخره رسیدیم...شو هم خواب بود بیدارم نمی شد خلاصه بزور منو رجی بلندش کردیم و 2 نفری بردیمش تو سالن و داشتیم می ذاشتیمش رو مبل که یهو رجی دستش ر ول کرد شو هم پخش زمین شد(خب انتظار نداشتیم یه نفری بتونم نگهش دارم که نه؟؟؟)رجی هم هر هر می خندید دیگه هم نیومد کمک منم بزور بردمش رو مبل
خخخ این قسمت رو خودم همین الان موقع تایپ نوشتم یعنی تو دفترم نبود اصلا خخخ خودم که خیلی خوشم اومد
نظرات (۲۵)