سکانس اول ادامه قسمت قبلی: وانگسو فکر می کنه هه سو داره بهش ترحم می کنه پس میگه دیگه نمیخوام ببینمت چون نمیدونم دفعه بعد باهات چه کار می کنم (عین قسمتهای اول...کشتن.....)
سکانس دوم سکانس حسی ووک و هه سو است (سکانسهای حسی این دو را میزارم چون ربط به قسمتهای آخر داره)
سکانس سوم: اوج بیچارگی وانگسو
بارون خشکسالیه تمام جهان حتی الان هم وقتی خشکسالی می شه مراسم دعای باران بگزار می کنند (در ایران نماز باران) ولی در بقیه کشورها بسته به آداب و رسومشون این مراسم برگزار میشه
و وانگسو چون شاهزاده چهارمه بعد ولیعهد جانشینه میخواد این مراسمو برگزار کنه ولی مردم تا صورتشو می بینند میگن شومه و هر چی در دست دارند به طرفش پرتاپ می کنن و وانگسو با قیافه ای داغون وارد محوطه میشه (سکانس تلخی بود) بعد هم با آشفتگی مراسمو ترک می کنه :(واقعا آدم در این سکانس دوس داره کاش صورت وانگسو زخمی نداشت.........
سکانس بعدی وانگسو و هه سو....هه سو در کنار دریاچه قایقو میبینه و وانگسو رو میره پیش وانگسو...وانگسو ازش می پرسه تا حالا فکر کردی چرا به دنیا اومدی اینکه تا کی باید این طوری زندگی کنی...هه سو میگه هیچ کس در این دنیا زندگی راحتی نداره،شما فقط تا حالا دقت نکردید...بعدم هه سو همه شب فکر می کنه چرا اینو گفت (میفهمه باید کاری برا صورت و زخمش انجام بده پس تحقیق م یکنه چون یک آرایشگره)
دومین مراسم دعای باران: وانگسو میخواد بره و هه سو میگه کاری می کنم ماسکو از صورتتت برا همیشه برداری
و میخواد که صورتشو آرایش کنه......بازم فیزیک چهره وانگسو مطرحه اینکه غمگینه این که چه قدر میتونه به هه سو اطمینان کنه و هه سو بهش امیدواری میده در نهایت قبول می کنه و خودشو به دست هه سو میسپاره و میگه از الان من مال توام(برعکس همیشه که میگه تو مال منی) و هه سو آرایشش می کنه.....وقتی کارش تموم میشه وانگسو میگه من تصمیم خودمو گرفتم کاری می کنم مال من بشی ...از حالا به خودت افتخار کن(دیگه رسما عاشقش شد=نقطعه ضعفشو محو کرد برا همیشه) و میخواد ببوستش که ترسو در چشماش میخونه و رهاش می کنه (نکته ریز سکانس بعد رفتن وانگسو دستشو میبره طرف دستبندش هه سو ووک را دوس داره)
---------> ادامه توضیحات بخش نظرات