در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق گمشده قسمت8

۲۷ نظر
گزارش تخلف
Suho(لیدرصحبت میکنه)
Suho(لیدرصحبت میکنه)

خوابگاه اکسو
چن:هیچ جا مثل خونه نمیشه .
شیومین:من باید برم حموم .
لی:میدونستم اینو میگی .
سهون:ولی اقای لیدر کجاس ؟
کای:مگه ندیدی که رفت تو ،داشت با تلفنش حرف میزد .
لی و چن از بقیه جدا شدن و رفتن تو...
چن:ولی امروز یه طوری نبود؟
لی:کی؟
چن:سوهو هیونگ دیگه.همش این ور و اون ور و نگاه میکرد.
لی:آها شاید منتظر کسی بوده .
سوهو کنار میز نهارخوری ایستاده بود وکاغذیی رو که به نظر میومد عکس باشه توی دستش گرفته بود ،دستی که تلفن توش بود اومد پایین و تلفن از دستش افتاد ،خشکش زده بود و صدای چن که صداش میکرد و نمیشنید .
*افکار لی *
سوهو انگار خبر بدی شنیده بود سر جاش خشکش زده بود تلفن از دستش افتاد .چن صداش میزد ولی جواب نمیداد ،به یه عکس زل زده بود انگار به زمین چسبیده بودم تنها کاری که میتونستم انجام بدم صدا زدن شیومین هیونگ بود ،بیست بار صداش کردم.
لی:شیومین هیونگ،شیومین هیونگ....
*شیومین.....*
با صدای لی سراسیمه اومدم تو نگاه لی به سوهو بود ،چن سوهو رو صدا میکرد ولی سوهو خشکش زده بود .اومدم نزدیکش یخ یخ بود ،تلفنش رو زمین بود به چن گفتم ببرش رو مبل بشونش ،یه نفر پشت تلفن بود ،تلفن و برداشتم و ازش پرسیدم چی بهش گفته که این جوری شده ،عکسای روی میز توجه مو جلب کرد حرفایی رو که میشندم واقعا درد اور و باور نکردنی بود و عکسا ....
سریع به لی گفتم اب قند بیاره .مردی که پشت تلفن بود احساس کرده بوداتفاقی افتاده ،مدام میگفت نزارین اون بسته به دستش برسه .ولی دیگه دیر شده بود ،سهون با یه جعبه کادویی صورتی اومد تو چشم سوهو که به جعبه افتاد بلند شد هنوز دو قدم نرفته بود که از هوش رفت . کای و که تازه اومده بود داخل صدا کردم:برو یه ماشین بگیر باید سوهو رو ببریم بیمارستان . میدونستم که سهون و نمیتونم راضی کنم بمونه پس بهش گفتم بیاد کمک تا سوهو رو ببریم .(سهون همیشه پوکره)
-لی این جعبه و این عکسا رو ببر یه جا قایم کن .چن با لی اینجا بمون بقیه که اومدن اگه لازم شد شمام بیان. تو اون وضعیت قیافه چن رو کجایی دلم بزارم تو اون وضعیت خندم گرفت
-لی این اب قند و بده چن بخوره ،قیافشو .(زدم زیر خنده ) (خنده عصبی بوده)
ادامه در نظرات....توضیح: میدونم فقط یه نفر میخونه و به خاطر همون یه نفر میذارم.

نظرات (۲۷)

Loading...

توضیحات

عشق گمشده قسمت8

۲۶ لایک
۲۷ نظر

خوابگاه اکسو
چن:هیچ جا مثل خونه نمیشه .
شیومین:من باید برم حموم .
لی:میدونستم اینو میگی .
سهون:ولی اقای لیدر کجاس ؟
کای:مگه ندیدی که رفت تو ،داشت با تلفنش حرف میزد .
لی و چن از بقیه جدا شدن و رفتن تو...
چن:ولی امروز یه طوری نبود؟
لی:کی؟
چن:سوهو هیونگ دیگه.همش این ور و اون ور و نگاه میکرد.
لی:آها شاید منتظر کسی بوده .
سوهو کنار میز نهارخوری ایستاده بود وکاغذیی رو که به نظر میومد عکس باشه توی دستش گرفته بود ،دستی که تلفن توش بود اومد پایین و تلفن از دستش افتاد ،خشکش زده بود و صدای چن که صداش میکرد و نمیشنید .
*افکار لی *
سوهو انگار خبر بدی شنیده بود سر جاش خشکش زده بود تلفن از دستش افتاد .چن صداش میزد ولی جواب نمیداد ،به یه عکس زل زده بود انگار به زمین چسبیده بودم تنها کاری که میتونستم انجام بدم صدا زدن شیومین هیونگ بود ،بیست بار صداش کردم.
لی:شیومین هیونگ،شیومین هیونگ....
*شیومین.....*
با صدای لی سراسیمه اومدم تو نگاه لی به سوهو بود ،چن سوهو رو صدا میکرد ولی سوهو خشکش زده بود .اومدم نزدیکش یخ یخ بود ،تلفنش رو زمین بود به چن گفتم ببرش رو مبل بشونش ،یه نفر پشت تلفن بود ،تلفن و برداشتم و ازش پرسیدم چی بهش گفته که این جوری شده ،عکسای روی میز توجه مو جلب کرد حرفایی رو که میشندم واقعا درد اور و باور نکردنی بود و عکسا ....
سریع به لی گفتم اب قند بیاره .مردی که پشت تلفن بود احساس کرده بوداتفاقی افتاده ،مدام میگفت نزارین اون بسته به دستش برسه .ولی دیگه دیر شده بود ،سهون با یه جعبه کادویی صورتی اومد تو چشم سوهو که به جعبه افتاد بلند شد هنوز دو قدم نرفته بود که از هوش رفت . کای و که تازه اومده بود داخل صدا کردم:برو یه ماشین بگیر باید سوهو رو ببریم بیمارستان . میدونستم که سهون و نمیتونم راضی کنم بمونه پس بهش گفتم بیاد کمک تا سوهو رو ببریم .(سهون همیشه پوکره)
-لی این جعبه و این عکسا رو ببر یه جا قایم کن .چن با لی اینجا بمون بقیه که اومدن اگه لازم شد شمام بیان. تو اون وضعیت قیافه چن رو کجایی دلم بزارم تو اون وضعیت خندم گرفت
-لی این اب قند و بده چن بخوره ،قیافشو .(زدم زیر خنده ) (خنده عصبی بوده)
ادامه در نظرات....توضیح: میدونم فقط یه نفر میخونه و به خاطر همون یه نفر میذارم.