در حال بارگذاری ویدیو ...

عشق گمشده قسمت25

۲۹ نظر
گزارش تخلف
Suho(لیدرصحبت میکنه)
Suho(لیدرصحبت میکنه)

عشق گمشده قسمت 25
_ کی هستی؟
_ته مینم،کای گوشیشو جواب نمیداد و منم نگران بودم واسه همین بعد کنسرت با منیجر صحبت کردم و اومدم خوب میشه؟
_ممنون که نگران بودین دکترش گفته تا فردا حالش بهتر میشه اگه وضعیتش ثابت باشه میتونه مرخص بشه
_ من به کای میگم هر طور شده بیاد دیدنش به خاطر اون این جوری شده؟!
_به خاطر کی؟
_کریستال
_ کریستال کیه؟
_ 0_0 دوس دختر کای ایدله
_ اره کای و خیلی دوس داره و انتظار اینکه با یکی دیگه قرار بزاره واسش خیلی سخته
_ کمپانی واسه حفظ منافعش این کارها رو انجام میده
_ این عاطفه ایدلاشو از بین میبره اگه عاطفه نباشه کم کم همه چی از بین میره
_ متاسفانه خواسته ایدلها اهمیت نداره
_ همیشه اینجوری نمیمونه
_ من نگرانم که اتی صدمه ببینه میدونم چقدر واسه کای اهمیت داره و این بیشتر نگرانم میکنه چون مردم اگه اونو تو این ماجرا ببین و از علاقه اون به کای خبردار شن ازش متنفر میشن و زندگیش و نابود میکنن. مردم از دل کای خبر ندارن و همین باعث میشه در موردش فکر بد بکنن... من نمیخوام اتی این وسط همه چی رو از دست بده
_ میفهمم تون نگران نباشید من نمیزارم این اتفاق بیفته
_ من فردا با کای میام بهش سر بزنم تنها نیاد بهتره _ باشه به هر حال ممنون که اومدین امیدوارم بتونیم مشکلشون و حل کنیم
_ امیدوارم لطفا مراقبش باشید خدانگهدار
_ خدانگهدار
با رفتن ته مین رفتم سراغ گوشیم یه مسیج داشتم سه ساعت پیش…
_فردا ساعت نه میبینمتون لی هونکی
_ همین و کم داشتم.
بهش پیام دادم من بیمارستان اس ام کار دارم فردا بیمارستانم. انتظار نداشتم اون وقت شب جواب بده اما انگار منتظر بود
_ بیمارستان؟ چرا بیمارستان؟ حالتون خوبه سالمین؟
_ ممنون من خوبم یکی از دوستانم مریضه منم تا فردا که مرخص بشه کنارشم
_ امیدوارم زودتر خوب بشه پس فردا میام بیمارستان اس ام میبینمتون شب بخیر ^^
_ اومدم جواب بدم که دلم نیومد.. با خودم تمام شب و فکر میکردم به اینکه الان اگه جای هونکی کیونگسو بهم پیام میداد و دل گرمم میکرد از اینکه مدتها خودمو با فکر اینکه هنوزم سر قول و حرفشه گول زدم اون بد قول ترین ادمیه که دیدم.. اما با این حال قلبم باور نمیکرد و بهش فکر میکردم...حالا باید چند جلسه ای با خانواده هونکی ملاقات میکردم و اگه خوشم میومد ازشون باید ازدواج میکردم. اما من بهش علاقه ای ندارم . باید بمونم تا زمان کمکم کنه لعنت بهت کیونگسو #قسمت_25

نظرات (۲۹)

Loading...

توضیحات

عشق گمشده قسمت25

۲۱ لایک
۲۹ نظر

عشق گمشده قسمت 25
_ کی هستی؟
_ته مینم،کای گوشیشو جواب نمیداد و منم نگران بودم واسه همین بعد کنسرت با منیجر صحبت کردم و اومدم خوب میشه؟
_ممنون که نگران بودین دکترش گفته تا فردا حالش بهتر میشه اگه وضعیتش ثابت باشه میتونه مرخص بشه
_ من به کای میگم هر طور شده بیاد دیدنش به خاطر اون این جوری شده؟!
_به خاطر کی؟
_کریستال
_ کریستال کیه؟
_ 0_0 دوس دختر کای ایدله
_ اره کای و خیلی دوس داره و انتظار اینکه با یکی دیگه قرار بزاره واسش خیلی سخته
_ کمپانی واسه حفظ منافعش این کارها رو انجام میده
_ این عاطفه ایدلاشو از بین میبره اگه عاطفه نباشه کم کم همه چی از بین میره
_ متاسفانه خواسته ایدلها اهمیت نداره
_ همیشه اینجوری نمیمونه
_ من نگرانم که اتی صدمه ببینه میدونم چقدر واسه کای اهمیت داره و این بیشتر نگرانم میکنه چون مردم اگه اونو تو این ماجرا ببین و از علاقه اون به کای خبردار شن ازش متنفر میشن و زندگیش و نابود میکنن. مردم از دل کای خبر ندارن و همین باعث میشه در موردش فکر بد بکنن... من نمیخوام اتی این وسط همه چی رو از دست بده
_ میفهمم تون نگران نباشید من نمیزارم این اتفاق بیفته
_ من فردا با کای میام بهش سر بزنم تنها نیاد بهتره _ باشه به هر حال ممنون که اومدین امیدوارم بتونیم مشکلشون و حل کنیم
_ امیدوارم لطفا مراقبش باشید خدانگهدار
_ خدانگهدار
با رفتن ته مین رفتم سراغ گوشیم یه مسیج داشتم سه ساعت پیش…
_فردا ساعت نه میبینمتون لی هونکی
_ همین و کم داشتم.
بهش پیام دادم من بیمارستان اس ام کار دارم فردا بیمارستانم. انتظار نداشتم اون وقت شب جواب بده اما انگار منتظر بود
_ بیمارستان؟ چرا بیمارستان؟ حالتون خوبه سالمین؟
_ ممنون من خوبم یکی از دوستانم مریضه منم تا فردا که مرخص بشه کنارشم
_ امیدوارم زودتر خوب بشه پس فردا میام بیمارستان اس ام میبینمتون شب بخیر ^^
_ اومدم جواب بدم که دلم نیومد.. با خودم تمام شب و فکر میکردم به اینکه الان اگه جای هونکی کیونگسو بهم پیام میداد و دل گرمم میکرد از اینکه مدتها خودمو با فکر اینکه هنوزم سر قول و حرفشه گول زدم اون بد قول ترین ادمیه که دیدم.. اما با این حال قلبم باور نمیکرد و بهش فکر میکردم...حالا باید چند جلسه ای با خانواده هونکی ملاقات میکردم و اگه خوشم میومد ازشون باید ازدواج میکردم. اما من بهش علاقه ای ندارم . باید بمونم تا زمان کمکم کنه لعنت بهت کیونگسو #قسمت_25