در حال بارگذاری ویدیو ...

۱۰۱ با معنی

۱۱ نظر گزارش تخلف
ronita
ronita

جنبه داری بخون
ساکورا شونه ام رو بوسید، و عقب رفت و به دیواره تکیه داد
منم به گوشه ای رفتم و کنار دیواره نشستم،
دمای بدن خودم از دمای آب گرمی که داخلش بودم
بالاتر رفته بود،
ساکورا دستشو از آب بیرون اورد، و اسممو صدا زد، تا نگاهش کنم،
که موجی از شکوفه به طرفم اومد،
و روی سرم ریخت، خندیدم و دستمو زیر گلبرگها گرفتم ، انگار داخل بهشت بودم،
به بالا که نگاه کردم، بارون شکوفه های صورتی ،
روی سرو صورتم میریخت،
با خوشحالی بالا و پایین پریدم، و از اینکه میون اون همه گل بودم، واقعا احساس خوشبختی کردم،
دیگه نتونستم هیچ عکس العملی نشون ندم،
طرفش رفتم و بغلش گرفتم، و از خوشحالی اشک ریختم،
برام مهم نبود، کجام ،فقط از اینکه تنها نبودم احساس خوشحالی کردم،
ساکورا‌ دستشو روی کمرم گذاشت و گفت: حالا خوشحالی؟!
-n- آره، خیلی ممنونم.
- s- خوبه، به نظر میومد خیلی وقته از ته دل نخندیدی!
-n- هیچوقت اینقدر خوشحال نبودم، ممنونم، معنیه خوشبختی از یادم رفته بود.
*ساکورا پیشونیشو روی پیشونیم گذاشت و گفت:
حالا تو هم یه خاطره خوب داری،
هروقت احساس ناراحتی کردی، امروز رو به خاطر بیار و لبخند بزن، باشه!
-n- باشه!
*سرمو روی سینه اش گذاشتم،
و دستهامو دور کمرش حلقه کردم، بعد سرمو عقب بردم،
و توی چشمهاش نگاه کردم، لبهاشو نزدیک لبهام اورد،
چشمهامو بستم،
تا لبهاشو روی لبهام حس کردم و لبهامونو برای چند لحظه روی هم‌ گذاشتیم،
اما وقتی سرمو عقب کشیدم ، ساکورا با تعجب بهم نگاه کرد،
سرمو پایین انداختم و از ساکورا فاصله گرفتم، و سر جایم برگشتم،
ساکورا با حرکت دستش بارش شکوفه ها رو متوقف کرد و تا گردن داخل آب رفت،
با بغض گفتم: متاسفم، من یه نفر دیگه رو دوست دارم، هرچند الان خبری ازش ندارم،
اما با قلبم و خودم عهد بستم منتظرش بمونم، حتی اگه مدت زمان زیادی هم بگذره!
*ساکورا لبخندی زد و گفت: باید حدسشو میزدم به هر حال اینجا جاییه که آدمهای زیبا کم نداره،
تو به هر حال عاشق یکی از اونها میشدی!
...«رای» اون ادمه خوشبخته؟
-n- یاکی، کسیه که انتخاب کردم
-s- که اینطور!
-n- با این حال فکر میکنی‌ میتونی بهم اجازه بدی که
دوست باشیم
*ساکورا لبخندی زد و گفت: معلومه، من همیشه باهات دوست میمونم، ناکا-چان.
ادامه دارد

نظرات (۱۱)

Loading...

توضیحات

۱۰۱ با معنی

۲۲ لایک
۱۱ نظر

جنبه داری بخون
ساکورا شونه ام رو بوسید، و عقب رفت و به دیواره تکیه داد
منم به گوشه ای رفتم و کنار دیواره نشستم،
دمای بدن خودم از دمای آب گرمی که داخلش بودم
بالاتر رفته بود،
ساکورا دستشو از آب بیرون اورد، و اسممو صدا زد، تا نگاهش کنم،
که موجی از شکوفه به طرفم اومد،
و روی سرم ریخت، خندیدم و دستمو زیر گلبرگها گرفتم ، انگار داخل بهشت بودم،
به بالا که نگاه کردم، بارون شکوفه های صورتی ،
روی سرو صورتم میریخت،
با خوشحالی بالا و پایین پریدم، و از اینکه میون اون همه گل بودم، واقعا احساس خوشبختی کردم،
دیگه نتونستم هیچ عکس العملی نشون ندم،
طرفش رفتم و بغلش گرفتم، و از خوشحالی اشک ریختم،
برام مهم نبود، کجام ،فقط از اینکه تنها نبودم احساس خوشحالی کردم،
ساکورا‌ دستشو روی کمرم گذاشت و گفت: حالا خوشحالی؟!
-n- آره، خیلی ممنونم.
- s- خوبه، به نظر میومد خیلی وقته از ته دل نخندیدی!
-n- هیچوقت اینقدر خوشحال نبودم، ممنونم، معنیه خوشبختی از یادم رفته بود.
*ساکورا پیشونیشو روی پیشونیم گذاشت و گفت:
حالا تو هم یه خاطره خوب داری،
هروقت احساس ناراحتی کردی، امروز رو به خاطر بیار و لبخند بزن، باشه!
-n- باشه!
*سرمو روی سینه اش گذاشتم،
و دستهامو دور کمرش حلقه کردم، بعد سرمو عقب بردم،
و توی چشمهاش نگاه کردم، لبهاشو نزدیک لبهام اورد،
چشمهامو بستم،
تا لبهاشو روی لبهام حس کردم و لبهامونو برای چند لحظه روی هم‌ گذاشتیم،
اما وقتی سرمو عقب کشیدم ، ساکورا با تعجب بهم نگاه کرد،
سرمو پایین انداختم و از ساکورا فاصله گرفتم، و سر جایم برگشتم،
ساکورا با حرکت دستش بارش شکوفه ها رو متوقف کرد و تا گردن داخل آب رفت،
با بغض گفتم: متاسفم، من یه نفر دیگه رو دوست دارم، هرچند الان خبری ازش ندارم،
اما با قلبم و خودم عهد بستم منتظرش بمونم، حتی اگه مدت زمان زیادی هم بگذره!
*ساکورا لبخندی زد و گفت: باید حدسشو میزدم به هر حال اینجا جاییه که آدمهای زیبا کم نداره،
تو به هر حال عاشق یکی از اونها میشدی!
...«رای» اون ادمه خوشبخته؟
-n- یاکی، کسیه که انتخاب کردم
-s- که اینطور!
-n- با این حال فکر میکنی‌ میتونی بهم اجازه بدی که
دوست باشیم
*ساکورا لبخندی زد و گفت: معلومه، من همیشه باهات دوست میمونم، ناکا-چان.
ادامه دارد