چشم بر چشمان من مى زد گره : شاعر سید تقی سیدی با دکلمه علی محمدی
چشم بر چشمان من مى زد گره
چشم بر چشمان من مى زد گره بر روسرى
بودنش یک خواب بود و رفتنش ناباورى
من نگاهش مى کنم او هم نگاهم مى کند
او براى دل بریدن من براى دل برى
واژه ها را از دهانم یک به یک دزدید و رفت
سهم من از عشق شعرى شد بنام دیگرى
عشق یعنى تار موهاى تنت مى ایستد
هر کجا که نام او را روى لب مى آورى
در سرم بیهوده رویاى پریدن با تو بود
چیست دنیا جز قفس وقتى که بى بال و پرى.....
سید تقی سیدی
نظرات