اباالفضل، تو بودی پناه من و تکیهگاه سپاهم
کنار تنت مات و مبهوتم و غرق آهم، واویلا
اباالفضل، بلند شو که چشم انتظاره تو خیمه سکینه
رقیه میمیره تو رو با همین وضع ببینه، واویلا
پاشو از رو خاکها علمدار، جان من
علم رو یبار دیگه بردار، جان من
بشی خوار و داده رقیه قول آب
منو بیشتر از این نکن زار، جان من
اباالفضل، شکستی قدم رو بدون رفته صبر و قرارم
رو دست بریدت با گریه سرم رو میذارم، واویلا
اباالفضل، بمیرم تنت رو با سرنیزه وا کردن از هم
الانه که لشکر بریزن توی خیمه کمکم، واویلا
مذهبی