سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
تمام رویاهایم گم شده اند
پشت اشکهایی که هر شب از چشمانم پایین ریختند
آرزو هایم را نپرس
همه خاکستر شده اند
پشت پرچین تلخ حسرت در دلم جا خوش کرده اند
خنده هایم را کسی ندیده ؟
شعرهایم را هیچ وقت نشان کسی ندادم تا بخواند
از ترس شاید خواندن و شاید نخواندن
همه را پاره کردم ..
هفت یا هشت دفتر از نوشته هایم
در این سالها شده مانند کتابهای خطی درون موزه
نوشته هایم بیرنگ شده و قابل رویت نیست
جز خودم و قلبم که تمامش را از حفظ است
گاهی اوقات خودم را مانند یک علامت میبینم
یک ویرگول ، علامت تعجب
سوالهایم که تمامش بی جواب ماند
اما دیگر قلبم لبریز شد
شعرهایم را از قلبم بیرون آوردم
راستش دیگر خیلی مهم نیست
شعرها و سیاه مشق هایم را
خواستی بخوان
خواستی نخوان
خواستی هم بلند بلند بخند و مسخره کن