سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۴/۰۵/۳۱
بیا دست قشنگ مهربانت را عصایی کن که برخیزم
و شورانگیز و شوق آلود به دامان شقایق ها بیاویزم
بدزدم تیشه ی فرهاد عاشق را و بی پروا چنان رعدی
بنای سنگی غم را فرو ریزم
بسازم کلبه ی عشقی ، بسازم کلبه ی عشقی میان باغ فردا
و حافظ وار بر بام فلک طرحی دگر از عشق اندازم
و نقش دیگری ریزم …
بیا وا کن لبانم را به تکرار سرود عشق
که من آن مرغ ، که من آن مرغ غمگین شب آویزم
دلم میخواست توو سفره مون یه لقمه نون داشت پر عشق
وسط برکتش می شد هر چی که خواست از تو نوشت
دلم میخواست توو باغچه مون میکاشتمت گل میدادی
رنگاورنگ از همه رنگ نرگس و سنبل میدادی
دلم میخواست میشد واست دشتو چراغونش کنم
ماهو بذارم توو چشات ستاره بارونش کنم
وسط میدون ببرم بازارو ارزونش کنم
داد بزنم خاطرخواتم عشقو فراوونش کنم
گلاب قمصر میشدی به مرگ گل جون میدادی
شاخه به شاخه برگ به برگ به لپشون خون میدادی
گلاب قمصر میشدی به مرگ گل جون میدادی
شاخه به شاخه برگ به برگ به لپشون خون میدادی
گریه ی عاشق میشدی نم نم بارون میدادی
به شاعرای در به در شعر فراوون میدادی
دلم میخواست توو سفره مون یه لقمه نون داشت پر عشق
وسط برکتش می شد هر چی که خواست از تو نوشت
دلم میخواست توو باغچه مون میکاشتمت گل میدادی
رنگاورنگ از همه رنگ نرگس و سنبل میدادی
دلم میخواست میشد واست دشتو چراغونش کنم
ماهو بذارم توو چشات ستاره بارونش کنم
وسط میدون ببرم بازارو ارزونش کنم
داد بزنم خاطرخواتم عشقو فراوونش کنم
موسیقی و هنر