سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
دوستی داشتم که پیش از این رفت و قسطی خرید یک ماشین روی ماشین خود تعصب داشت این تعصب از او تعجب داشت روزها سر به کوچه هم میزد
دور ماشین خود قدم میزد که مبادا خمار و جنبان رد شود گربه از حوالی آن و از عبورش.
به عمد یا به غلط روی ماشین او بیفتد خط از همان روز اول و دوم بس که چک زد به بچه مردم یا که از بست به یک تماس بدن شد به هر عابری دهن بدهند شد
میانه عموم اهل محل این تعصب به نقطه ضعف بدل.
بس که این شیوه را تداوم داد غیرتش سوژه دست مردم داد تک به تنبان این و آن انداخت هر که آمد خطی بر آن انداخت آنقدر لطمه دید و شد
پنچر تا که دق کرد و مرد آخر سر نکند شخص پخته بی پروا سر هر چیز کوچکی دعوا بیخود و بی جهت قدم به قدم یقه‌گیری نمی‌کند آدم.
در چه کار بی‌نمکی است بدتر از آن تعصب الکی است نتیجه اخلاقی این شعر هم اینه که برای داشتن زندگی شاد و عمر طولانی‌تر بهتر
اینه که روی مسائل بیخود و کم اهمیت تعصب بیجا نداشته باشیم شعری رو که شنیدید سروده ابوالفضل ضروعی نصرآباد از کتاب نفوذ ها بود.
گوینده:بهار کرم الهی
تهیه شده:در رادیو دارالفنون
radio.darolfunun.com
سرگرمی و طنز