«قسمت نهم» سید جعفر قمی نخستین کسی بود که صدای قرائت قرآن را به سبک قاریان مصر به گوش مشهد رساند و به گسترش آن کمک کرد. وی به مصر رفته، نوارهای قاریان آن صفحه را به مشهد آورده بود. آقای خامنهای پس از شنیدن این قرائات بود که متوجه فاصلة میان قرائت قرآن ایران و مصر شدند؛ «تجوید را ایرانیها قبل از آن که با قرآن خواندن عرب ها آشنا بشوند، ... طور دیگری معنا می کردند، طور دیگری میفهمیدند. این اخفا و ادغام و مَدهای گوناگون... را اصلاً طور دیگری تلفظ میکردند، چون از زبان عرب نشنیده بودند... اول کسی که در مشهد قرآن مصری را به شکل کاملش... آورد و خودش هم می خواند و بلد بود آقا [سید] جعفر [طباطبایی قمی] بود... آن وقت من با قرآن های مصری آشنا شدم و بعدها دیدم که بله، من خیلی کم دارم از لحاظ لحن. آنجا تکمیل کردم.» این آشنایی موجب شد که گاه گاه گوش به رادیو بگیرد، موج آن را این ور آن ور کند، رادیو مصر را بیابد و گوش به صدای قاریان آن محال بسپارد. او با صدای عبدالفتاح، شیخ مصطفی اسماعیل و محمد رفعت از طریق نوارهایی که سیدجعفر قمی آورده بود آشنا شده، و از این میان، تلاوت شیخ مصطفی اسماعیل را بسیار پسندیده بود؛ ما در زمان گذشته، برای گوشکردن به صدای قُّراء، رادیوی «صوت العرب» را میگرفتیم. بنده قرآنی دارم که پشت آن نوشتهام: «امروز مصطفی اسماعیل خواند»، «امروز علی البنّاء خواند»، «امروز فلان قاری خواند»، «امروز بهمان قاری خواند.» در سال 49 که «عبدالنّاصر» فوت شد، من یک رادیوی ترانزیستوری داخل زندان برده بودم (البته بعد از مدتی، دیگر نمیگذاشتند رادیو هم داخل زندان ببریم) اتّفاقاً قرّاء به مناسب فوت «عبدالنّاصر» بعضی از آیات قرآن را میخواندند و بسیار هنرنمایی میکردند. به یاد دارم آیه «وَ کأیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیر» را، هم «شیخ مصطفی اسماعیل» خواند و هم «محمود علی البنّاء». همهشان آیات مناسب را میخواندند. غرض، پسرِ «محمود علی البنّاء» اینجا آمده بود. در خلال حرفهایش عبارتی به این مضمون گفت که «ما نمیخواهیم قرآن را به مناسبت بخوانیم»! آخر، قبلش مناسبت ناجوری خوانده بود که ما به اشاره و نه به تصریح، اعتراض کرده بودیم و او اینطور جواب داد. یادم آمد پدر همین جوان که اینجا آمده بود و این حرف را به ما میزد، ...