ای پشت و پناه من، ای نور دو چشمانم
دریا به لبت تشنه، آب آور طفلانم
جاری شده اشک غم، از دیدهی خونبارم
دلواپس تو زینب، ای وای علمدارم
ای وای علمدارم...
تا علقمه رفتی و، شد دشمن تو پنهان
بهر تو کمین مرده، در سینهی نخلستان
مشک و علمت بر دوش، رنگ رفته ز رخسارت
دستت هدف تیغ و، ای وای علمدارم
ای وای علمدارم...
من آمدم و دیدم، جسم تو شده صدچاک
افتاده کنار تو، دست قلمت بر خاک
در پیش نگاه شمر، بازو نزن ای یارم
آخر کمرم خم شد، ای وای علمدارم
ای وای علمدارم...
در بین شلوغیها، نیزه به سرت خورده
نیزه به سرت از پشت، مثل پدرت خورده
فرق تو دو تا گشته، ای کعبهی سیارم
شق القمرت کردند، ای وای علمدارم
ای وای علمدارم...
چشمان تو دریا بود، مردم نظرش کردند
چشمان تو را سهم، تیر سه پرش کردند
تیر از وسط چشمت، با ناله برون آرم
ابروی تو برگشته، ای وای علمدارم
مردان حرم رفتند، ناموس حرم تنهاست
از خیمه صدا آید، فریاد عمو عباس
گفتا به فغان زینب، فردا سر بازارم
همراه سنان و شمر، ای وای علمدارم
مذهبی