سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
یک چیز سرد از ستون فقرات ایساک حرکت کرد، به موهای پشت گردنش رسید و موهاشو بلند کرد. ایساک اروم چرخید. جک خندان مثل یه کابوس شده بود اون کاملا بی رنگ و سیاه شده بود موهای پاره پاره و دندون های تیز که با لبخندش تزئین شده بودو دست های بسیار بلند با ناخن های بلند تیز که انگار زمینو خراش میداد، جک با صدای سرد، گوش خراش و شیطانی یی گفت

((چقدر قشنگه که بلاخره ازاد شدم!دلت برام تنگ شده بود ایساک؟))