خب…سلام
بعد ۲۸ روز من اومدم که یچیزی بگم از خودم که نگید مرده
خب،هیوناتون سرش شلوغه خیلییی شلوغه جوری شلوغم که وقتم نمیشه خودمو تو اینه نگاه کنم
از سریالام کلیی عقبم و فقط دارم در حال حاضر پلی بوک رزیدنت رو میبینم چون این سریال خودش دلیل زندگیه واسه خودش:)
حالا نبودم چیکار میکردم؟جونم براتون بگه که من عید مسافرت نرفتم چون نتونستم برم و بخاطر یسری دلایل خونه نشین شدم:))
۱۳ بدر فقط تونستم برم بیرون و بعد دوباره تا اردیبهشت نشستم خونه و کارامو میکردم تو خونه،همین:)
من مدتی که دور بودم از مجازی خب راستیش راحت بودم و تونستم بیشتر با واقعیت رو به رو بشم و زندگی کنم و گس واتت؟ای دید ایت:))هوووو برام دست بزنین و جیغ بکشید
از مدتیم که تو نماشا نبودم یادم رفته چجوری تایپ کنم و خودمو گم کردم حالا به هرحال
یه چیز اضافه کنم:من الردی ۵۵ کامنت جواب نداده دارم و واقعا تنبلیم میکشه واسه جواب دادن و اگه تویی که اینو میخونی کامنتی دادی که جواب داده نشده بدون ادمین این چنل یه تنبل به تمام عیاره و خیلیی ببخش:))
از پوینت ناراحت کننده شروع اردیبهشتم،سالگرد فوت رفیق جون جونیم بود و بخاطر همین از چن روز قبل سالگردشم ناراحت بودم و چون یه عادت چرتیم دارم اونم اینه که وقتی شدیداا ناراحتم میرم تو فضای خودمو و ترجیح میدم تنها باشم و با خودم خلوت کنم تا اینکه ناراحت باشم و بقیه رو هم ناراحت کنم که این بده و دوسش ندارم :)
از پوینت خوب ماه فروردیننم این بود که کلی تونستم درس بخونم و چیزایی که قبلا متوجه نمیشدم رو متوجه بشم و خوشحالم بابتش چون کلی کارامو جلو انداخت:)
چون گفتم قراره تا سالیان سال کنار هم باشیم برگشتم و این قولمو نشکوندم:)
در آخر…بیاین قدر همو بیشتر بدونیم و همو دوست بداریم چون از فردامون هیچ خبر نداریم>
و مرسی که خوندینش و کلی دوستتون دارم
و یدونم حرف معروف خودم: پس تا اخرش باهام بمونید و جایی نرید و بدونید که این شخص هیونا چقدر دوستون داره و براتون ارزش قائله>>
برای تویی که خوندیش تا آخر:لاو یو بخدا>>
دوستدارتون تا ابد:هیونا