خب الان استرس شدیدی دارم.. چون فردا ساعت 6 صبح قراره برم اتاق عمل... قراره برای همیشه از رنجی که ده ساله گریبانگیرم شده آزاد بشم... هم خوشحالم هم میترسم هم هیجان دارم و به فردای روشنتر فکر میکنم.. میدونم قراره دو سه ماه بعد از عمل درگیر درمان و دردای گاه گاهش بشم... اما اینکه دارم سعی میکنم سلامتیم رو به دست بیارم، خیلی بهم آرامش میده.. مثل یه تولد و شروع دوبارست،..حسش میکنم.. با وجود تمام اضطرابی که دارم.. اولین باره که میخوام تجربش کنم... ... خب بازم این آهنگ یونگی:)..برای روزای سخت زندگیمه^^ امیدوارم با کمک خدا منم بتونم از دَرِ این رنجهای لونه کرده توی روح و جسمم رد بشم...
فعلاD: - دوشنبه، ساعت 23:23 شب... - یک روز قبل از رهایی..