دلم برات تنگ شده...
نه از اون دلتنگیهایی که با یه تماس یا یه آغوش خوب میشن،
از اون دلتنگیهایی که تهش فقط سکوت و اشک و حسرت نشسته.
هر روز نبودنت رو زندگی میکنم،
هر شب با خاطراتت میخوابم و با بغض بیدار میشم.
کاش فقط یه لحظه، فقط یه لحظه دیگه بودی...
تا بگم چقدر دوستت دارم، چقدر نبودنت سخته،
چقدر دلم برای صدات، نگاهت، بودنت پر میزنه.
میدونم که دیگه جسمت کنارم نیست،
اما روحت، حضورت، خاطراتت،
مثل نفس توی ریههام جاریه.
تو رفتی، اما من هنوز اینجام،
با یه دنیا حرف نگفته،
با یه عالمه اشک نریخته...
کاش بدونی که هنوز هم برام زندهای،
تو لحظههام، تو دلم، تو دعاهام...
به امید روزی که بتونم توی بغلت گریه کنم... :)
-Mania