می بری بت را ببر، اما خدا را پس بده
قایقِ دل مالِ تو، آن ناخدا را پس بده
سهمی از عشقت نمی خواهم بیا رحمی بکن
آن دلِ زودباورِ سربه هوا را پس بده
گفتی این قصه، سیاه و بی سرانجام است، قبول
آن سیه چشم،آن پریِ قصه ها را، پس بده
خاطراتِ خنده های بیخودی مال تو باد
آن دلیلِ گنگِ «بیخود گریه ها» را پس بده
گفتی از جانِ فرامرز هم به وقتش بگذرم
بگذر اما لااقل آن بوسه ها را پس بده
شعر: فرامرزکوثری
(https://t.me/KowsariFaramarz)
دکلمه: نگار اسماعیل تبار
https://t.me/negaresmailtabar
کانال فرامرز کوثری
https://telegram.com/s/FaramarzKowsari