در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان Roza قسمت ۱۴

۳ نظر گزارش تخلف
ronita
ronita

* وقتی سایو قدم قدم از من فاصله گرفت ، و شاکوهاچی ای که توی دستهاش بود ، محو کرد … با چشمانی‌ گشاد به سایو و
پروانه های آبی رنگی که اطرافشو گرفتند خیره ماندم ،
… خواستم جلو برم که ناگهان حس کردم ، میتوری از بدنم خارج شد و جلوی چشمهایم ظاهر شد …
و سمت سایو رفت ، … در یک لحظه… از اعماق وجودم چنان احساس وابستگی ای به سایو کردم … که ناخواسته ، سمت سایو دویدم و قبل از میتوری ، خودمو به سایو رسوندم و بغلش گرفتم و بلافاصله بالهامو ظاهر کردم و به بالا پرواز کردم …
باز هم همان حس … درون آغوشم مثل یه عروسک ، بیحرکت ماند …
نه اعتراضی ! ، نه تقلایی! … همینطور که سمت بالا پرواز میکردم ، میتوری رو که با ناراحتی از پایین به من نگاه میکرد ، دیدم
* پوزخندی زدم و گفتم : دیگه دستش به ما نمیرسه
-s- مِی هم میتونه پرواز کنه … اما برای گرفتن نیروی من احتیاج به گرفتن اجازه تو داره !
-R- اجازه من ؟ !
-s- من تو رو پیدا کردم ، چون تو منتظرم بودی …
- R- امکان نداره … من منتظر هیچکسی نبودم
* با احساس دست سایو روی قلبم از حرکت ایستادم ، و متوقف شدم …
-s- حلقه عشقی که دور قلبته رو از یاد بُردی ؟ … اگه نیرویی که درونم بود ، ضعیف نبود … زودتر حست میکردم …
-R- حلقه ؟ !
ادامه نظرات

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

داستان Roza قسمت ۱۴

۱۵ لایک
۳ نظر

* وقتی سایو قدم قدم از من فاصله گرفت ، و شاکوهاچی ای که توی دستهاش بود ، محو کرد … با چشمانی‌ گشاد به سایو و
پروانه های آبی رنگی که اطرافشو گرفتند خیره ماندم ،
… خواستم جلو برم که ناگهان حس کردم ، میتوری از بدنم خارج شد و جلوی چشمهایم ظاهر شد …
و سمت سایو رفت ، … در یک لحظه… از اعماق وجودم چنان احساس وابستگی ای به سایو کردم … که ناخواسته ، سمت سایو دویدم و قبل از میتوری ، خودمو به سایو رسوندم و بغلش گرفتم و بلافاصله بالهامو ظاهر کردم و به بالا پرواز کردم …
باز هم همان حس … درون آغوشم مثل یه عروسک ، بیحرکت ماند …
نه اعتراضی ! ، نه تقلایی! … همینطور که سمت بالا پرواز میکردم ، میتوری رو که با ناراحتی از پایین به من نگاه میکرد ، دیدم
* پوزخندی زدم و گفتم : دیگه دستش به ما نمیرسه
-s- مِی هم میتونه پرواز کنه … اما برای گرفتن نیروی من احتیاج به گرفتن اجازه تو داره !
-R- اجازه من ؟ !
-s- من تو رو پیدا کردم ، چون تو منتظرم بودی …
- R- امکان نداره … من منتظر هیچکسی نبودم
* با احساس دست سایو روی قلبم از حرکت ایستادم ، و متوقف شدم …
-s- حلقه عشقی که دور قلبته رو از یاد بُردی ؟ … اگه نیرویی که درونم بود ، ضعیف نبود … زودتر حست میکردم …
-R- حلقه ؟ !
ادامه نظرات