استاد شهریار - عذر می خواهم پری #شهریار #شعر_نو
بایداز محشر گذشت
این لجنزاری که من دیدم
سزای صخرههاست
گوهر روشندل از کان جهانی دیگراست
عذر میخواهم پری
من نمیگُنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمانها نیز تنگی میکنند
روی جنگلها نمیآیم فرود
شاخه زلفی گو مباش
آب دریا ها کفاف تشنه ی این درد نیست
بره هایت میدوند
جوی باریکه عزیزم راه خود گیر و برو
یک شب مهتابی از این تنگنا بر فراز کوهها پر میزنم
میگذارم میروم
ناله ی خود میبرم
میگذارم میروم
ناله ی خود میبرم
دردسر کم میکنم
چشم های خیره میپاید مرا
غرش تمساح میآید به گوش
کِبر فرعونی و سحر سامریست
دست موسی و محمد با من است
میروی وعده ی آنجا که با هم روز وشب را آشتیست
صبح چندان دور نیست
#شهریار
نظرات