در حال بارگذاری ویدیو ...

تقدیم به روشنایی نماشا " آیلین":)

Belle (R.KH)
Belle (R.KH)

من نزدیک یک سال و خرده ای وارد نما شدم. اوایل همینطوری خوش خوشکی یه کانال ساختم، قصد نداشتم چیزی توش بزارم تا اینکه دیدم چه جو جالبی داره و تصمیم گرفتم موزیک ویدیو گروه های مختلف کیپاپ رو توی کانالم بگذارم.
خب طبیعتا کار سختی و زمان بری بود ولی من ازش لذت میبردم. مثل همیشه توی سکوت بودم؛ مثل وقت هایی که توی دنیای واقعیم. دوست داشتم مثل بچه های دیگه نماشا باشم. یه دوست داشته باشم که باهاش دیوانه بازی در بیارم و کلی بخندیم یا حداقل یکی باشه که اسمم رو بدونه و یه روز هایی حالمو بپرسه.
اون دوران گذشت؛ نزدیک چهار ماه از نماشا دور بودم تا اینکه دوباره با شروع سال تحصیلی با قدرت تر برگشتم و این بار با یک تغییر بزرگ
نه اشتباه نکنید تغییر من این نبود که کاربری کانلو به معرفی کتاب تغییر دادم؛ بلکه بزرگترین تغییر من تصمیمی بود که گرفتم تا سعی کنم با اکثر بچه های نماشا دوست بشم
تا تونستم اصل دادم#خنده ولی جدا از اون همه اتفاق ها وقتی افتاد که اصل دادم به کسی که اسمش بود"رایلا"
اون خودشو اینطوری معرفی میکرد و دوست نداشت اسمشو بدونیم دلیلشو نمی دونستم و برام هم مهم نبود فکر نمی کردم یک دوست مجازی بتونه انقدر عزیز بشه.
رایلا دختر آروم و مودبی بود مثل خودم@_@
اوایل کتابی حرف میزد و من سعی میکردم با شوخی کردن و به هر دری زدن و صحبت کردن بهش نزدیکتر بشم.
توی کانالش از بی تی اس میذاشت؛ اصولا صمیمانه ولی با ادب بسیار بسیار زیاد صحبت میکرد. همیشه متعجبم میکرد و یک روز بالاخره اسمش رو گفت بهمون؛ آیلین! یعنی روشنایی. این اسم واقعا برازنده دختری بود که من رو از تنهایی نجات داد و دوستم شد.

ادامه در ویدیو بعدی...

نظرات (۸)

Loading...

توضیحات

تقدیم به روشنایی نماشا " آیلین":)

۱۹ لایک
۸ نظر

من نزدیک یک سال و خرده ای وارد نما شدم. اوایل همینطوری خوش خوشکی یه کانال ساختم، قصد نداشتم چیزی توش بزارم تا اینکه دیدم چه جو جالبی داره و تصمیم گرفتم موزیک ویدیو گروه های مختلف کیپاپ رو توی کانالم بگذارم.
خب طبیعتا کار سختی و زمان بری بود ولی من ازش لذت میبردم. مثل همیشه توی سکوت بودم؛ مثل وقت هایی که توی دنیای واقعیم. دوست داشتم مثل بچه های دیگه نماشا باشم. یه دوست داشته باشم که باهاش دیوانه بازی در بیارم و کلی بخندیم یا حداقل یکی باشه که اسمم رو بدونه و یه روز هایی حالمو بپرسه.
اون دوران گذشت؛ نزدیک چهار ماه از نماشا دور بودم تا اینکه دوباره با شروع سال تحصیلی با قدرت تر برگشتم و این بار با یک تغییر بزرگ
نه اشتباه نکنید تغییر من این نبود که کاربری کانلو به معرفی کتاب تغییر دادم؛ بلکه بزرگترین تغییر من تصمیمی بود که گرفتم تا سعی کنم با اکثر بچه های نماشا دوست بشم
تا تونستم اصل دادم#خنده ولی جدا از اون همه اتفاق ها وقتی افتاد که اصل دادم به کسی که اسمش بود"رایلا"
اون خودشو اینطوری معرفی میکرد و دوست نداشت اسمشو بدونیم دلیلشو نمی دونستم و برام هم مهم نبود فکر نمی کردم یک دوست مجازی بتونه انقدر عزیز بشه.
رایلا دختر آروم و مودبی بود مثل خودم@_@
اوایل کتابی حرف میزد و من سعی میکردم با شوخی کردن و به هر دری زدن و صحبت کردن بهش نزدیکتر بشم.
توی کانالش از بی تی اس میذاشت؛ اصولا صمیمانه ولی با ادب بسیار بسیار زیاد صحبت میکرد. همیشه متعجبم میکرد و یک روز بالاخره اسمش رو گفت بهمون؛ آیلین! یعنی روشنایی. این اسم واقعا برازنده دختری بود که من رو از تنهایی نجات داد و دوستم شد.

ادامه در ویدیو بعدی...