علی شریعتی (جامعه میمون وار)
آنها بیدار شدند و ما بخواب رفتیم. مسیحی ها و جهودها یکی شدند و ما صدتا. آنها پولدار شدند و زوردار و ما فقیر و ضعیف!
و کار ما؟
یک دستهمان هنوز هم مشغول کشمکش های قدیماند و نفهمیدند که در دنیا چه خبرها شده است. یک دسته هم که فهمیدهاند دنیا دست کیست، نشستهاند و مثل میمون، آدم ها را تماشا می کنند و هر کار آنها می کنند، اینها اداشان را در می آورند!
و در چشم اینها، فقط فرنگی ها آدم اند! آدم حسابی اند، چون فرنگی ها پول دارند، زور دارند. ما ها دیگر فقیر شدیم، خوبی هامان هم حقیر شده، آنها که پولدار شدند، عیبهاشان هم هنر شده!
آنها می خواهند همه مان و همه چیزمان را میمون بار بیارند و میمونوار: و استادهامان را، شاعرهامان را، بزرگ هامان را، شهرهامان را، خانواده هامان را و ... حتی بچه هامان را! آنها فقط از یک چیز می ترسند، از این می ترسند که ما دیگر از آنها "تقلید" نکنیم.
چطور می شود که از انها تقلید نکنیم؟ کاری کنیم که بتوانیم خودمان "بفهمیم". آنها فقط از "فهمیدن" تو می ترسند. از"تن" تو- هر چقدر هم قوی بشی- ترسی ندارند، از گاو که گنده تر نمیشی، می دوشنت، از خر که قوی تر نمیشی، بارت می کنند، از اسب که دونده تر نمیشی، سوارت میشند!
آنها از "فکر" تو می ترسند.
دکتر علی شریعتی
یک جلوش تا بی نهایت صفرها
نظرات