در حال بارگذاری ویدیو ...

مثـــل پـــدر

**lili**
**lili**

حال ما، حال همان پیرزن ترک زبان عشایر است که زانو زده مقابل عکس حاج قاسم و با زبان عامیانه اش، قربان و صدقه اش می رود. مویه می کند و شهادت سردار همیشه فاتح را باور نمی کند! حق دارد و حق داریم باور نکنیم، مگر سردار سلیمانی قهرمان ملی ما نبود؟! مگر او نبود که ایرانی ها در سفر اربعین، پزش را به مسلمانان دیگر کشورها می دادند و با دیدن شوق و محبت آنها نسبت به سردار سلیمانی، قند توی دلشان آب می شد؟! مگر حاج قاسم و یارانش نبودند که یک تنه مقابل داعشی که به اندازه چندین کشور اروپایی وسعت گرفته بود و آشکار و پنهان تحت حمایت آمریکای جنایت کار در چندین کشور منطقه لنگر انداخته بود، ایستادند و با خون پاک خودشان ریشه این جانیان حرامی را خشکاندند؟!

حالا چطور رفتن چنین اسطوره ای را باور کنیم؟! مگر اسطوره ها هم مرگ دارند؟! مگر شهدا زنده نیستند؟! مگر مومن نیستیم به «بل احیاء عند ربهم یرزقون»؟! پس حق دارد آن پیرزنی که به عنوان نماد یک ملت داغدار چنین ناباورانه مویه می کند!

حال ما، حال مریدی است که مراد خویش گم کرده باشد! حال امّتی که قلب داغ دیده اش را توی دست گرفته و دنبال سردار فاتح آن می گردد! آنها که هنوز قلعه قلبشان از محبت سردار فتح نشده، کمی منصف باشند و یک نفر در بین همه ارتشها و ژنرال های جهان، شبیه او را بیابند و نشانمان بدهند! شبیه ژنرالی که بچه ها توی آغوشش احساس امنیت می کنند، فرماندهی که نیروهایش برای دیدن و بوییدن و بوسیدنش لحظه شماری می‌کنند! سرداری که سربازها، عاشقانه ترین نمازهایشان را به او اقتدا می کنند! صاحب منصبی که مردمش را عاشقانه به آغوش می کشد و می بوسد، به پای مادران شهید می افتد و بوسه بر چادرشان می زند! سرداری که خبیث ترین دشمنانش هم، روی حرف و وعده اش حساب می کنند و به ایمان او اعتراف دارند، رزمنده ای که از جنگ بیزار است اما برای تامین صلح و آرامش در جغرافیای منطقه، ناگزیر از جنگیدن است! بزرگ مردی که حتی در قنوت نمازش حواسش به گل دادن کودکی یتیم هست که مبادا دل داغ دیده اش رنجور شود!
منبع متن :https://www.alef.ir/news/3981014116.html
متن کامل رو از سایت بالا بخونید

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

مثـــل پـــدر

۷ لایک
۰ نظر

حال ما، حال همان پیرزن ترک زبان عشایر است که زانو زده مقابل عکس حاج قاسم و با زبان عامیانه اش، قربان و صدقه اش می رود. مویه می کند و شهادت سردار همیشه فاتح را باور نمی کند! حق دارد و حق داریم باور نکنیم، مگر سردار سلیمانی قهرمان ملی ما نبود؟! مگر او نبود که ایرانی ها در سفر اربعین، پزش را به مسلمانان دیگر کشورها می دادند و با دیدن شوق و محبت آنها نسبت به سردار سلیمانی، قند توی دلشان آب می شد؟! مگر حاج قاسم و یارانش نبودند که یک تنه مقابل داعشی که به اندازه چندین کشور اروپایی وسعت گرفته بود و آشکار و پنهان تحت حمایت آمریکای جنایت کار در چندین کشور منطقه لنگر انداخته بود، ایستادند و با خون پاک خودشان ریشه این جانیان حرامی را خشکاندند؟!

حالا چطور رفتن چنین اسطوره ای را باور کنیم؟! مگر اسطوره ها هم مرگ دارند؟! مگر شهدا زنده نیستند؟! مگر مومن نیستیم به «بل احیاء عند ربهم یرزقون»؟! پس حق دارد آن پیرزنی که به عنوان نماد یک ملت داغدار چنین ناباورانه مویه می کند!

حال ما، حال مریدی است که مراد خویش گم کرده باشد! حال امّتی که قلب داغ دیده اش را توی دست گرفته و دنبال سردار فاتح آن می گردد! آنها که هنوز قلعه قلبشان از محبت سردار فتح نشده، کمی منصف باشند و یک نفر در بین همه ارتشها و ژنرال های جهان، شبیه او را بیابند و نشانمان بدهند! شبیه ژنرالی که بچه ها توی آغوشش احساس امنیت می کنند، فرماندهی که نیروهایش برای دیدن و بوییدن و بوسیدنش لحظه شماری می‌کنند! سرداری که سربازها، عاشقانه ترین نمازهایشان را به او اقتدا می کنند! صاحب منصبی که مردمش را عاشقانه به آغوش می کشد و می بوسد، به پای مادران شهید می افتد و بوسه بر چادرشان می زند! سرداری که خبیث ترین دشمنانش هم، روی حرف و وعده اش حساب می کنند و به ایمان او اعتراف دارند، رزمنده ای که از جنگ بیزار است اما برای تامین صلح و آرامش در جغرافیای منطقه، ناگزیر از جنگیدن است! بزرگ مردی که حتی در قنوت نمازش حواسش به گل دادن کودکی یتیم هست که مبادا دل داغ دیده اش رنجور شود!
منبع متن :https://www.alef.ir/news/3981014116.html
متن کامل رو از سایت بالا بخونید