در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۸

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

-(یاسی)پانشو خودم میرم..
خواست پاشه که یاشا دستشو گرفت و گفت-نمیخواد بری..
-(یاسی)چشم..
+چه حرف گوش کن..
قلبم یه دفعه بدجور تیر کشید..دستمو گذاشتم رو قلبم..
-(یاسی)چی شد آرام؟!
+هیچی یادم رفت قرصمو بخورم..
-(یاشا)قرص چی؟!
+هیچی خوبم..
-(یاسی)قرص قلب..ناراحتی قلبی داره..
-(یاشا)اگه خیلی واجبه برم بگیرم..
تا خواستم بگم واجب نیست یاسی گفت-برو بگیر واجبه..
اسم قرصمو گفت و فرستادش بره..من حالم خوب بود..این تیر کشیدنارو میتونستم تحمل کنم..دلیل نگرانیشونو درک نمیکردم..من خوبم...ده ساله دارم با این قلب مریضم سر میکنم..یاشا ده دقیقه نشده اومد..یه ورق قرص داد دستم با یه بطری آب..قرصمو خوردم..
+مرسی..
-(یاشا)قابلتو نداشت..
صدای گوشیم بلند شد..از توی کیفم درش آوردم..آراد بود..جواب دادم+جانم؟
-سلام..کجایی؟
+سلام..پارک..
-خوش میگذره؟
+خوبه..
-حالت خوبه؟!
+بد نیستم..
-یعنی خوبی دیگه؟!
+آره..تو خوبی؟!
-خوبم..واسه شب نمیتونم بیام..میشه بری خونه یاسی؟!
+نمیدونم بهت خبر میدم..شب کجا میمونی مگه؟
-تو شرکت..یه سری مدارک قاطی پاتی شده باید بمونم درستشو کنم..اگه نشد پیشش بمونی باید بیای شرکت..
+میام شرکت..هم کمکت میکنم هم پیشتم..
-باشه پس ساعت نه میام دنبالت..
+نمیخواد خودم میام..
-حتما با اتوبوس..
+پس با چی؟
-با یاسی بیا..با اتوبوس بیای خفت میکنم..
تک خنده ای کردم و گفتم+هرچی آقامون بگه..
-هرچی کی بگه؟!نشنیدم..
+آقامون..
-فدات‌شه آقات..من باید برم مراقب خودت باش نفسی..
+خدافظ..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۸

۵ لایک
۲ نظر

-(یاسی)پانشو خودم میرم..
خواست پاشه که یاشا دستشو گرفت و گفت-نمیخواد بری..
-(یاسی)چشم..
+چه حرف گوش کن..
قلبم یه دفعه بدجور تیر کشید..دستمو گذاشتم رو قلبم..
-(یاسی)چی شد آرام؟!
+هیچی یادم رفت قرصمو بخورم..
-(یاشا)قرص چی؟!
+هیچی خوبم..
-(یاسی)قرص قلب..ناراحتی قلبی داره..
-(یاشا)اگه خیلی واجبه برم بگیرم..
تا خواستم بگم واجب نیست یاسی گفت-برو بگیر واجبه..
اسم قرصمو گفت و فرستادش بره..من حالم خوب بود..این تیر کشیدنارو میتونستم تحمل کنم..دلیل نگرانیشونو درک نمیکردم..من خوبم...ده ساله دارم با این قلب مریضم سر میکنم..یاشا ده دقیقه نشده اومد..یه ورق قرص داد دستم با یه بطری آب..قرصمو خوردم..
+مرسی..
-(یاشا)قابلتو نداشت..
صدای گوشیم بلند شد..از توی کیفم درش آوردم..آراد بود..جواب دادم+جانم؟
-سلام..کجایی؟
+سلام..پارک..
-خوش میگذره؟
+خوبه..
-حالت خوبه؟!
+بد نیستم..
-یعنی خوبی دیگه؟!
+آره..تو خوبی؟!
-خوبم..واسه شب نمیتونم بیام..میشه بری خونه یاسی؟!
+نمیدونم بهت خبر میدم..شب کجا میمونی مگه؟
-تو شرکت..یه سری مدارک قاطی پاتی شده باید بمونم درستشو کنم..اگه نشد پیشش بمونی باید بیای شرکت..
+میام شرکت..هم کمکت میکنم هم پیشتم..
-باشه پس ساعت نه میام دنبالت..
+نمیخواد خودم میام..
-حتما با اتوبوس..
+پس با چی؟
-با یاسی بیا..با اتوبوس بیای خفت میکنم..
تک خنده ای کردم و گفتم+هرچی آقامون بگه..
-هرچی کی بگه؟!نشنیدم..
+آقامون..
-فدات‌شه آقات..من باید برم مراقب خودت باش نفسی..
+خدافظ..