در حال بارگذاری ویدیو ...

درد و رنج علی (ع) برای عدالت....سکانس مختارنامه

۰ نظر گزارش تخلف
gl.mix =  golpar mix/ golchin mix//// Ayda
gl.mix = golpar mix/ golchin mix//// Ayda

علی همان که بیش از حق حتی برادرش را در بیت المال مردم سهیم نکرد حاضر بود از سهم خود به او بدهد اما از سهم مردم هرگز...ولی نخواستند بماند همان ها که عدالت علی به ضررشان بود..
***
به پای تو می گریم
با اندوهی، والاتر از غمگزایی عشق
و دیرینگی غم
برای تو با چشمِ همه ی محرومان می گریم
با چشمانی یتیم ِ ندیدنت
گریه ام، شعر شبانه ی غم توست...
***
آن هنگام که به همراه آفتاب
به خانه ی یتیمکان بیوه زنی تابیدی
و صَولتِ حیدری را
دستمایه ی شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد
کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هَرّای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تراوید،
آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟
در اُحُد که گلبوسه ی زخم ها،
تنت را دشتِ شقایق کرده بود،
مگر از کدام باده ی مهر، مست بودی
که با تازیانه ی هشتاد زخم، برخود حدّ زدی؟
***
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوسته ی تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر...

«سید علی موسوی گرمارودی»

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

درد و رنج علی (ع) برای عدالت....سکانس مختارنامه

۷ لایک
۰ نظر

علی همان که بیش از حق حتی برادرش را در بیت المال مردم سهیم نکرد حاضر بود از سهم خود به او بدهد اما از سهم مردم هرگز...ولی نخواستند بماند همان ها که عدالت علی به ضررشان بود..
***
به پای تو می گریم
با اندوهی، والاتر از غمگزایی عشق
و دیرینگی غم
برای تو با چشمِ همه ی محرومان می گریم
با چشمانی یتیم ِ ندیدنت
گریه ام، شعر شبانه ی غم توست...
***
آن هنگام که به همراه آفتاب
به خانه ی یتیمکان بیوه زنی تابیدی
و صَولتِ حیدری را
دستمایه ی شادی کودکانه شان کردی
و بر آن شانه، که پیامبر پای ننهاد
کودکان را نشاندی
و از آن دهان که هَرّای شیر می خروشید
کلمات کودکانه تراوید،
آیا تاریخ، به تحیّر، بر دَرِ سرای، خشک و لرزان نمانده بود؟
در اُحُد که گلبوسه ی زخم ها،
تنت را دشتِ شقایق کرده بود،
مگر از کدام باده ی مهر، مست بودی
که با تازیانه ی هشتاد زخم، برخود حدّ زدی؟
***
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پای افزاری وصله دار به پا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.
ای روشن ِ خدا
در شبهای پیوسته ی تاریخ
ای روح لیلة القدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر...

«سید علی موسوی گرمارودی»