مانیا: ( منو چرا به این هیز بدبخت فروختن حداقل یکی بهتر میفروخت)
الکس : میتونم برت گردونم فقط ۲ ملیون دلارمو پس بده
مانیا:چطور فهمیدی ؟ ( نکنه میتونه فکر های منو بخونه)
الکس: درسته من خون آشامم میتونم فکر تو رو بخونم
مانیا: ایششش
الکس: هر نزن بیبی قراره بهمون خیلی خوش بگذره
مانیا: تف تو روت عنتر
الکس: ساکت خیلی حرف میزنی
مانیا:....
مانیا: رسیدیم به ی عمارت بزرگ که سیاه بود
مانیا: سلیقه اش هم افتضاحه
الکس: درمورد منم گفتی حالا در مورد خونم میکشمت
مانیا: نمیتونی
الکس: فکر کردی نمیتونم
مانیا: وارد عمارت شدیم همه جا خیلی دارک بود مثل رمان ها بود که داشنتم میگشتم....
الکس : مانیا کری نمیشنوی
مانیا : کر خودتی
الکس: آجوما
آجوما : بله
مانیا : رو ببرین اتاقش
آجوما: چشم
مانیا: اسمت آجوما هست درسته؟
آجوما: بله دخترم
آجوما: اتاقت همون اتاق ارباب هست
مانیا: چییی ! قراره پیشش بخوابم؟
آجوما: بله تو دیگه دوس دخترشی
مانیا: من یادم نمیاد کی قبول کردم
آجوما: بای برو حموم لباس بپوش بیا پایین
مانیا : ایششش من چطور پیش خون آشام بخوابم مگه خون آشام ها شب ها بیدار نمی مونن
الکس : این چرت پرت هارو کی بهت گفته
مانیا: برو بیرون لباس عوض میکنم
الکس: اینجا اتاق منو تو هست چرا نمی تونم بیام
مانیا: من نمیخوام اتاقت بمونم
الکس : غلط میکنی خیلی صبرت کردم وقتشه یکم تنبیه شی بیبی

پارت بعدی
حمایت ها کمه
گزارش ممنوع