[I forgot How Long It Has Been Since I Saw A Rainbow -
فراموش کردم آخرین باری که رنگین کمون رو دیدم کی بوده]

فراموش کردم که اخرین باری که رنگین کمون رو دیدم کی بوده
میگن تنهایی نتیجه بلوغه
و این منو خسته می‌کنه
ولی حتی اگه خوبم نباشم
حتی اگه زخمام دوباره باز شده باشن، دردش از بین می‌ره
این روزا یکمی مریضم
و همه‌ی سعی‌م رو کردم که دارو و دوا کنم
اگه بخوام اینجوری بمونم نمیتونم روی خودم تمرکز کنم
احساساتم داره کم میشه
هر شب بی خوابی دارم
دیگه وقتایی که گیجم نمیخندم، دقیقا مثل یه روز ابری
حس میکنم با کلی مشکل بی پایانی احاطه شدم
برای همینه که یادم میره بخوابم
بعضی وقتا هم خورشید از پشت تاریکی پرده هم میدرخشه
برای کاری که با افتخار انجامش دادم، ارزش قائلم، خیلی زیاد
سرم میکنم زیر برف یا...؟
خودکار برمیدارم تا ۲یا۳ تا آهنگ ناراحت کننده بنویسم؟
احساساتم زیاد شده
این یه شکست بزرگ توی زندگیمه
کم کم دارم ناامید میشم
اینکه چی "اشتباه" هست رو فراموش میکنم
چون...
فراموش کردم که اخرین باری که رنگین کمون رو دیدم کی بوده
میگن تنهایی نتیجه بلوغه
و این منو خسته می‌کنه
ولی حتی اگه خوبم نباشم
حتی اگه زخمام دوباره باز شده باشن، دردش از بین می‌ره
این روزا یکمی مریضم
و همه‌ی سعی‌م رو کردم که دارو و دوا کنم
اگه بخوام اینجوری بمونم نمیتونم روی خودم تمرکز کنم
احساساتم داره کم میشه
هر شب بی خوابی دارم
دیگه وقتایی که گیجم نمیخندم، دقیقا مثل یه روز ابری
حس میکنم با کلی مشکل بی پایانی احاطه شدم
برای همینه که یادم میره بخوابم
هنوز همه‌ی اون عکسای خوشگلی که گرفتم رو دوست دارم
به دیوار زدمش تا هر وقت گیج میشم نگاشون کنم
تا بنظر بیاد که چیزی تغییر نکرده
این دسامبر خیلی برام خسته کننده بود
مثل یه دریاچه یخ‌زده بی جون
گاردم رو زمین میذارم
و خاطرات یواش برمیگردن
اون موقع، همه جا خورده بودن
به صورت گیج کننده‌ای جیغ میزدن
حس میکردم دیگه نمیتونم ادامه بدم
نمیتونم علامت‌ها رو دنبال کنم
به صفحه‌ی جلوم نگا کردم
جایی که ۱۲تا سایه تار اونجا بود
بابا گفت اونا نمیذارن به قدرت برسن
برگرد و خودمون انجامش میدیم
اگه بخوام به عقب نگا کنم
هنوز اون ضربه بزرگ رو حس میکنم
(ادامه ترجمه؛ ویدئوی بعد...)

ترجمه از تیم ترجمه SilverOceanNews@

تاریخ انتشار:

2022/12/17
1401/09/26