شوخی سردار شهید سپهبد غلامعلی رشید رضوان الله تعالی علیه

۰ نظر
گزارش تخلف
علی پیام
علی پیام

حاجیه خانم زهرا شمشیرساز مادر سپهبد شهید دکتر غلامعلی رشید است. به مناسبت شهادت و خاکسپاری پیکر این فرمانده دوران دفاع مقدس به دست رژیم صهیونیستی به بازخوانی مصاحبه‌ای با این مادر شهید می‌پردازیم.
مادر سپهبد شهید غلامعلی رشید روایت می‌کند: «من زهرا شمشیرساز مادر دکتر غلامعلی رشید علینور هستم. من ۳ پسر به نام‌های محمدعلی، غلامعلی و حسنعلی و ۶ دختر دارم. پسر سومی‌ام در حادثه رانندگی به رحمت خدا رفت. او متأهل بود و یک فرزند پسر دارد.
همسرم حاج علی رشید علینور در بازار قدیم دزفول به شغل آهنگری مشغول بود، مردی آرام، شیرین، صبور، اهل مسجد و اهل حلال و حرام بود و به تربیت فرزندانش اهمیت می‌داد. او بچه‌ها را اهل نماز و مسجد تربیت کرده بود. مردی اهل کار خیر بود، سالانه خمس مالش را می‌داد هر چند که فرد ثروتمندی نبود ولی دست و دلباز و اهل کار خیر بود.
ما ابتدا در محله صحرابدر مغربی در خیابان جهاد و سپس صحرابدر مشرقی خیابان حضرت زینب(س) ساکن بودیم. غلامعلی از کودکی خیلی پر جنب و جوش بود، در دوران نوجوانی مسجد می‌رفت. نماز ایشان همیشه سر موقع و سه وقت در مسجد صاحب الزمان(عج) جنوبی و به جماعت بجا می‌آورد. در جلسات قرآن آقای ملک پیشه حضور پیدا می‌کرد. اهل مطالعه و درس بود. از فعالیت در مساجد شهر لذت می‌برد. بارها می‌شد از او سوال می‌کردم: «چرا غذا نمی‌خوری؟» می‌گفت: «مادر من روزه هستم.» لباس ساده می‌پوشید. محصل بود و تابستان‌ها کار می‌کرد. با برادر بزرگش محمدعلی کار می‌کردند. لباس‌هایش را خودش می‌شست اجازه نمی‌داد من برایش شستشو کنم.

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

شوخی سردار شهید سپهبد غلامعلی رشید رضوان الله تعالی علیه

۲ لایک
۰ نظر

حاجیه خانم زهرا شمشیرساز مادر سپهبد شهید دکتر غلامعلی رشید است. به مناسبت شهادت و خاکسپاری پیکر این فرمانده دوران دفاع مقدس به دست رژیم صهیونیستی به بازخوانی مصاحبه‌ای با این مادر شهید می‌پردازیم.
مادر سپهبد شهید غلامعلی رشید روایت می‌کند: «من زهرا شمشیرساز مادر دکتر غلامعلی رشید علینور هستم. من ۳ پسر به نام‌های محمدعلی، غلامعلی و حسنعلی و ۶ دختر دارم. پسر سومی‌ام در حادثه رانندگی به رحمت خدا رفت. او متأهل بود و یک فرزند پسر دارد.
همسرم حاج علی رشید علینور در بازار قدیم دزفول به شغل آهنگری مشغول بود، مردی آرام، شیرین، صبور، اهل مسجد و اهل حلال و حرام بود و به تربیت فرزندانش اهمیت می‌داد. او بچه‌ها را اهل نماز و مسجد تربیت کرده بود. مردی اهل کار خیر بود، سالانه خمس مالش را می‌داد هر چند که فرد ثروتمندی نبود ولی دست و دلباز و اهل کار خیر بود.
ما ابتدا در محله صحرابدر مغربی در خیابان جهاد و سپس صحرابدر مشرقی خیابان حضرت زینب(س) ساکن بودیم. غلامعلی از کودکی خیلی پر جنب و جوش بود، در دوران نوجوانی مسجد می‌رفت. نماز ایشان همیشه سر موقع و سه وقت در مسجد صاحب الزمان(عج) جنوبی و به جماعت بجا می‌آورد. در جلسات قرآن آقای ملک پیشه حضور پیدا می‌کرد. اهل مطالعه و درس بود. از فعالیت در مساجد شهر لذت می‌برد. بارها می‌شد از او سوال می‌کردم: «چرا غذا نمی‌خوری؟» می‌گفت: «مادر من روزه هستم.» لباس ساده می‌پوشید. محصل بود و تابستان‌ها کار می‌کرد. با برادر بزرگش محمدعلی کار می‌کردند. لباس‌هایش را خودش می‌شست اجازه نمی‌داد من برایش شستشو کنم.

اخبار و سیاست