در حال بارگذاری ویدیو ...

خب بچه ها ب دلیل علاقه دوستان ب رمانم گفتم قسمت دوم رو زود تر بزارم^~^

Kirito
Kirito

✨در طول هفته به مدرسه میرفتم. اما سارا مجبور بود خونه بمونه، مامانم میگفت هنوز نباید بره مدرسه.
وقتی به خونه می اومدم، همیشه درمورد همه ی چیزایی که اون روز یاد گرفته بودم بهش میگفتم و از خودمون دوتا نقاشی میکشیدم.

✨هیچوقت روزی که از مدرسه به خونه اومدم و سارا رو هیچ کجا پیدا نکردم رو یادم نمیره.
تختش خالی بود و همه ی لباس هاش ناپدید شده بود. مامانی روی میز آشپزخونه نشسته بود و سیگار میکشید.
اون خیلی ناراحت به نظر میرسید، وقتی ازش پرسیدم که سارا کجاست،اون عصبی شد و شروع به گریه کرد...

- پایان قسمت دوم✨
نظر بدید بچه ها

نظرات (۱۷)

Loading...

توضیحات

خب بچه ها ب دلیل علاقه دوستان ب رمانم گفتم قسمت دوم رو زود تر بزارم^~^

۵ لایک
۱۷ نظر

✨در طول هفته به مدرسه میرفتم. اما سارا مجبور بود خونه بمونه، مامانم میگفت هنوز نباید بره مدرسه.
وقتی به خونه می اومدم، همیشه درمورد همه ی چیزایی که اون روز یاد گرفته بودم بهش میگفتم و از خودمون دوتا نقاشی میکشیدم.

✨هیچوقت روزی که از مدرسه به خونه اومدم و سارا رو هیچ کجا پیدا نکردم رو یادم نمیره.
تختش خالی بود و همه ی لباس هاش ناپدید شده بود. مامانی روی میز آشپزخونه نشسته بود و سیگار میکشید.
اون خیلی ناراحت به نظر میرسید، وقتی ازش پرسیدم که سارا کجاست،اون عصبی شد و شروع به گریه کرد...

- پایان قسمت دوم✨
نظر بدید بچه ها