Selection with you
رمان _selection with you LT is[پارت چهارم]
بعد از چند دقیقه یه صدای اشنایی شنیدی که گفت:
+نمیخوای بهم خوش امد بگی؟
با خودت گفتی امکان نداره اون باشه! برگشتی و دیدیش شکه شدی
_کیم تهیونگ؟ تو اینجا؟
قبل اینکه چیزی دیگه ای بگی دستشو گذاشت روبینیش و گفت هیس میدونم برات غیر قابل باوره من اینجا دانشجو جدیدم. با تعجب نگاش میکردی
+میدونی من اهل درس نیستم فقط اومدم تا بیشتر ببینمت و کنارت باشم از حرفاش تعجب کرده بودی یعنی بخاطر من اومده؟
+خب حالا نمی خوای چیزی بگی ا/ت
_عاا چرا خیلی خوشحال شدم
+اوم خوبه و پاشد دستشو طرفت دراز کرد میخوای بریم کلاس زنگ خورده؟
_وااای بدون توجه به کارش بدو بدو سمت کلاس رفتی و تهیونگ یه پوزخندی زدو دنبالت اومد وارد کلاس شدی و دیدی پسر خرخونه داره نگات میکنه بی توجهی کردی و رفتی سر جات نشستی تهیونگ میز عقبت نشست.
هنوزم تو کار تهیونگ مونده بودی چرا اینکارو کرده اون گفته بود به درس علاقه ای نداشت و بخاطر تو اومد بود با صدای استادت از فکر در اومدی و به معلمت توجه کردی
*خب بچه ها امروز یه دانشجو جدید داریم تهیونگ؟ نمیخوای بیای و خودت و معرفی کنی؟
اومدو خودش و معرفی کرد و سر جاش نشست پسر خرخون هم با اخم وحشتناکی نگاش میکرد
زنگ خونه خورد همه ی بچه ها از کلاس خارج شدن امروز نمیتونستی با دوستت بری چون اون میرفت کتابخونه و تو علاقه ای نداشتی توی کلاس فقط تو و تهیونگ سر پسر خرخونه بود:/
پسر خرخونه اومد جلوت و تو بی توجه بهش وسایلت و جمع میکردی
×من واقعا بخاطر رفتار اونروزم معذرت میخوام
و تو بازم هیچی نگفتی
×میبخشی؟
پاشدی و تو صورتش زل زدی و با داد گفتی
_واقعا میخوای ببخشمت ها؟
×ا..... اره
قبل اینکه چیزی بگی تهیونگ اومدو جلوت وایساد و به اون پسره گفت......
یعنی تهیونگ چی گفته؟
(خسته شدم انقدر گفتم پسر خرخونه:/^_^ ایشالله میفهمیم کیه خخخخخ)
شرایط پارت بعد دوتا کامنت و 8 تا لایک:)
دوستون دارم♡♡
نظرات (۴)