در حال بارگذاری ویدیو ...

*کپ*

۵۰ نظر
گزارش تخلف
darya࿐♡✦
darya࿐♡✦

دوباره قلم به دست گرفته ام
می خواهم از رویاهایم بنویسم
از پرواز به اوج آسمان ها
از پرواز به مکانی دور از اینجا
از بارانی که روی صورتم می بارد
از بارانی که هر قطره اش معنایی دارد
از لحظه طلوع که مرا در خود غرق میکند
از لحظه غروب که مرا یاد جمعه ها می اندازد
از شکوفه های سفید در فصل زیبایی
از برگ های رنگی در فصل عاشقی
از موسیقی باد در شب طوفانی
از شعر های سکوتی که می نویسم
از دریا هایی که هیچوقت ندیدم
از صدای پرنده
از سفر در لحظه
می نویسم از دلتنگی هایم
می نویسم از اشک هایم
دفترم را پر میکنم از حرفایم
از لبخند های بی دلیلم
از دست های بی جانم
از خوب بودنم جلوی مردم
از آه و اندوه نهانم
می نویسم از ترسهایم
از ترسم برای از دست دادن هر چه دارم
از ترسم برای افتادن و ناتوان بودن در برخاستن
از ترسم برای قضاوت شدن
از ترسم برای موفق نشدن
از ترسم برای شکست خوردن
می نویسم از مردمی که نمی فهمند
می نویسم از مردمی که نمیخواهند بفهمند
می نویسم از مردمی که بی وجودند
از مردمی که بی خیالند
می نویسم از مردمی که هر چه داشتند و نداشتند را فدا کردند
فدای چیز های بی ارزش
فدای نادانی های افراد نادان و سرکش
می نویسم از زنان
زنانی که همه ی زندگیشان نه شنیده اند
زنانی که جهان باید مدیونشان باشد
زنانی که دنیا باید برایشان تعظیم کند
زنانی که قدرتمندند اما بی صدایند
زنانی که حبس شده اند
زنانی که به خاطر اظهار نظر ساکت شده اند
زنانی که سخن دارند اما حیف که شنونده ای ندارند
زنانی که راحت قضاوت می شوند
زنانی که باید سکوت کنند چون زنند!
زنانی که خیال پرواز دارند اما حیف که بال ندارند
زنانی که هدف دارند اما...
زنانی که رویا دارند اما...
منم رویا دارم اما...
خیلی چیز ها میخواهم بنویسم اما...

حیحی +-+

آرمین خ عنی اگ چرت بگییXD

نظرات (۵۰)

Loading...

توضیحات

*کپ*

۱۵ لایک
۵۰ نظر

دوباره قلم به دست گرفته ام
می خواهم از رویاهایم بنویسم
از پرواز به اوج آسمان ها
از پرواز به مکانی دور از اینجا
از بارانی که روی صورتم می بارد
از بارانی که هر قطره اش معنایی دارد
از لحظه طلوع که مرا در خود غرق میکند
از لحظه غروب که مرا یاد جمعه ها می اندازد
از شکوفه های سفید در فصل زیبایی
از برگ های رنگی در فصل عاشقی
از موسیقی باد در شب طوفانی
از شعر های سکوتی که می نویسم
از دریا هایی که هیچوقت ندیدم
از صدای پرنده
از سفر در لحظه
می نویسم از دلتنگی هایم
می نویسم از اشک هایم
دفترم را پر میکنم از حرفایم
از لبخند های بی دلیلم
از دست های بی جانم
از خوب بودنم جلوی مردم
از آه و اندوه نهانم
می نویسم از ترسهایم
از ترسم برای از دست دادن هر چه دارم
از ترسم برای افتادن و ناتوان بودن در برخاستن
از ترسم برای قضاوت شدن
از ترسم برای موفق نشدن
از ترسم برای شکست خوردن
می نویسم از مردمی که نمی فهمند
می نویسم از مردمی که نمیخواهند بفهمند
می نویسم از مردمی که بی وجودند
از مردمی که بی خیالند
می نویسم از مردمی که هر چه داشتند و نداشتند را فدا کردند
فدای چیز های بی ارزش
فدای نادانی های افراد نادان و سرکش
می نویسم از زنان
زنانی که همه ی زندگیشان نه شنیده اند
زنانی که جهان باید مدیونشان باشد
زنانی که دنیا باید برایشان تعظیم کند
زنانی که قدرتمندند اما بی صدایند
زنانی که حبس شده اند
زنانی که به خاطر اظهار نظر ساکت شده اند
زنانی که سخن دارند اما حیف که شنونده ای ندارند
زنانی که راحت قضاوت می شوند
زنانی که باید سکوت کنند چون زنند!
زنانی که خیال پرواز دارند اما حیف که بال ندارند
زنانی که هدف دارند اما...
زنانی که رویا دارند اما...
منم رویا دارم اما...
خیلی چیز ها میخواهم بنویسم اما...

حیحی +-+

آرمین خ عنی اگ چرت بگییXD