ما آریایی هستیم عرب نمی پرستیم
من دو، سه نمونهی واضح و محسوس را عرض میکنم تا معلوم شود که وجههی درونی و ایرانی انقلاب، چه عظمتی برای این ملت به وجود آورده و چه کار بزرگی انجام داده است: انگلیسیها رضاخان را در ایران بر سرِ کار آوردند و به حکومت رساندند. این، حرفی نیست که مخالفین رضاخان بگویند. خودِ وابستگان به آن رژیم و همهی مورّخین بیطرف و بینظر هم، به همین مطلبْ تصریح و اعتراف کردهاند. خود انگلیسیها هم رضاخان را بردند؛ چون در اثنای سلطنت او احساس کردند که رژیم پهلوی به قدرت آلمان، که آن وقتها، در اثنای جنگ بینالملل دوم، پیشرفتهای مختصری به دست آورده بود، گرایشی پیدا کرده است. همچنین، به خاطر اینکه اخلاق رضاخانی با اخلاق هیتلری به هم شبیه بود؛ به طوری که رضاخانْ به هیتلر علاقهمند و دلبسته شده بود. انگلیسیها این را احساس کردند. طاقت نیاوردند و رضاخان را برداشتند. انگلیسیها، بعد، محمّدرضا را به حکومت رساندند. این، مطلبی است که خود آنها هم به آن اعتراف کردهاند و جزو مسلّمات و واضحات است.
من نقلی را از یکی از وابستگان به رژیم محمّدرضا عرض میکنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حدِّ پستکننده و ذلتآوری بوده است! در اوایل رفتن رضاخان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمّدرضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون بر طبق اطّلاعات ما، محمّدرضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی میگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّدرضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد! آن وقت سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد.» رژیم و دولتی که در رأس آن کسی قرار دارد که تا این حد به یک سفارت بیگانه وابسته است که آنها برای سلطنت او شرطهای حقیر و ذلّتآوری از این قبیل معیّن میکنند و او هم آن شرطها را میپذیرد و عمل میکند تا آنها او را به سلطنت برسانند، معلوم است که چقدر به بیرون از این مرزها و به قدرتهای خارجی وابسته است.
نظرات