در حال بارگذاری ویدیو ...

خاطرات نالامان ۲ ( شیفتینگ ) « کپشن »

Sarina M-R
Sarina M-R

بازم سلام
بعد از اینکه حیوونامون رو گرفتیم رفتیم توی حیاط اونجا میخواستن بهمون یاد بدن چجوری با چارو های پرنده کنار بیایم و سوارشون شیم ( هرکسی یه جاروی پرنده انتخاب میکرد ) . دور اول که سوار یکی از جارو ها شدم اتفاقی نیفتاد یعنی من با اون جاروی پرنده کنار اومدیم . بعدم بهمون یاد دادن چجوری باهاش پرواز کنیم که اینم خوب پیش رفت . ولی کی از دانش آموزا نمیتونست پرواز کنه برای همین رفتم کمکش .
من : سلام
٫ : سلام
من : من کیم جو بو آه هستم
٫ : منم لوسی فریپ هستم
من : میخوای کمکت کنم ، فکر کنم خیلی با جاروت کنار نمیای
لوسی : آره
سوار جاروش شد منم سوار جاروم شدم بهش یاد دادم چجوری پرواز کنه و اونم موفق شد همینطور شد اولین دوستم توی نالامان .
رفتیم برای استراحت و شام .
بعد از شام گفتن بریم بخوابیم با لوسی خداحافظی کردم و با تاکر و کوبی رفتم تو اتاقم . ردامو ( ردا : نوعی لباس ) گذاشتم رو چوب لباسی . بعدم با چوب دستیم برای کوبی جای خواب و چند تا وسایل گذاشتم کنار مثل ظرف غذا ، شونه و … . برای تاکر هم ظرف غذا گذاشتم ( وقتی حیوونامون رو گرفتیم بهمون یاد دادن چجوری وسایلشون رو با چوب دستیمون ظاهر کنیم . ) شب بود خوابیدیم ، صبح بیدار شدم تاکر و کوبی هم بیدار شدن ۱۵ دقیقه زودتر از بقیه بیدار شده بودیم . رفتیم توی حیاط داشت برف میومد . تاکر برفی شد بعد سرشو تکون داد همه ی برفا ریخت رو من -_- . بعد لوسی هم بیدار شد اومد تو حیاط یکم با هم حرف زدیم بعد بقیه هم بیدار شدن ساعت ۸ بود و اولین کلاسمون شروع شد که کلاس معجون سازی بود .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

خاطرات نالامان ۲ ( شیفتینگ ) « کپشن »

۱ لایک
۰ نظر

بازم سلام
بعد از اینکه حیوونامون رو گرفتیم رفتیم توی حیاط اونجا میخواستن بهمون یاد بدن چجوری با چارو های پرنده کنار بیایم و سوارشون شیم ( هرکسی یه جاروی پرنده انتخاب میکرد ) . دور اول که سوار یکی از جارو ها شدم اتفاقی نیفتاد یعنی من با اون جاروی پرنده کنار اومدیم . بعدم بهمون یاد دادن چجوری باهاش پرواز کنیم که اینم خوب پیش رفت . ولی کی از دانش آموزا نمیتونست پرواز کنه برای همین رفتم کمکش .
من : سلام
٫ : سلام
من : من کیم جو بو آه هستم
٫ : منم لوسی فریپ هستم
من : میخوای کمکت کنم ، فکر کنم خیلی با جاروت کنار نمیای
لوسی : آره
سوار جاروش شد منم سوار جاروم شدم بهش یاد دادم چجوری پرواز کنه و اونم موفق شد همینطور شد اولین دوستم توی نالامان .
رفتیم برای استراحت و شام .
بعد از شام گفتن بریم بخوابیم با لوسی خداحافظی کردم و با تاکر و کوبی رفتم تو اتاقم . ردامو ( ردا : نوعی لباس ) گذاشتم رو چوب لباسی . بعدم با چوب دستیم برای کوبی جای خواب و چند تا وسایل گذاشتم کنار مثل ظرف غذا ، شونه و … . برای تاکر هم ظرف غذا گذاشتم ( وقتی حیوونامون رو گرفتیم بهمون یاد دادن چجوری وسایلشون رو با چوب دستیمون ظاهر کنیم . ) شب بود خوابیدیم ، صبح بیدار شدم تاکر و کوبی هم بیدار شدن ۱۵ دقیقه زودتر از بقیه بیدار شده بودیم . رفتیم توی حیاط داشت برف میومد . تاکر برفی شد بعد سرشو تکون داد همه ی برفا ریخت رو من -_- . بعد لوسی هم بیدار شد اومد تو حیاط یکم با هم حرف زدیم بعد بقیه هم بیدار شدن ساعت ۸ بود و اولین کلاسمون شروع شد که کلاس معجون سازی بود .