در حال بارگذاری ویدیو ...

خاطرات نالامان ۳ ( شیفتینگ ) « کپشن »

Sarina M-R
Sarina M-R

خیلی خب .
سلاممممممممممم
من برگشتم .
این مدت به نالامان شیفت نکرده بودم چون کلی کار داشتم . باورم نمیشه سه ماه پیش آخرین پارتشو گذاشتم . خب حالا میریم سراغ ادامه‌ی خاطرات .
رفتیم کلاس معجون سازی و با اینکه سخت بود و ممکن بود به فنا بریم ولی خوش گذشت .
بعدش که زنگ استراحت بود کلی با بچه ها مخصوصا لوسی برف بازی کردیم و خوش گذروندیم . کوبی خیلی برف بازی رو دوست داشت تاکر هم خیلی بهش خوش گذشت . ( فکر کنم فهمیدید دیگه با لوسی دوست شدم ) بعدشم رفتیم ناهار خوردیم و خانم چا که معلم اصلیمون بود اومد گفت که نیم ساعت دیگه میریم جنگل برای کلاس صحبت با حیوونا .
منو لوسی وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم تو حیاط پیش بقیه بچه ها و منتظر نشستیم تا ساعت ده شه که همه بیان .
تا همینجا شیفت کرده بودم ، بعدش بیدار شدم .
ببخشید که کم بود ، لایک یادت نره .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

خاطرات نالامان ۳ ( شیفتینگ ) « کپشن »

۱ لایک
۰ نظر

خیلی خب .
سلاممممممممممم
من برگشتم .
این مدت به نالامان شیفت نکرده بودم چون کلی کار داشتم . باورم نمیشه سه ماه پیش آخرین پارتشو گذاشتم . خب حالا میریم سراغ ادامه‌ی خاطرات .
رفتیم کلاس معجون سازی و با اینکه سخت بود و ممکن بود به فنا بریم ولی خوش گذشت .
بعدش که زنگ استراحت بود کلی با بچه ها مخصوصا لوسی برف بازی کردیم و خوش گذروندیم . کوبی خیلی برف بازی رو دوست داشت تاکر هم خیلی بهش خوش گذشت . ( فکر کنم فهمیدید دیگه با لوسی دوست شدم ) بعدشم رفتیم ناهار خوردیم و خانم چا که معلم اصلیمون بود اومد گفت که نیم ساعت دیگه میریم جنگل برای کلاس صحبت با حیوونا .
منو لوسی وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم تو حیاط پیش بقیه بچه ها و منتظر نشستیم تا ساعت ده شه که همه بیان .
تا همینجا شیفت کرده بودم ، بعدش بیدار شدم .
ببخشید که کم بود ، لایک یادت نره .