در حال بارگذاری ویدیو ...

داستان راستان

barishsesi | باریش سسی
barishsesi | باریش سسی

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله وارد مسجد (مسجد مدینه) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده سرگرم کاری بودند.یک دسته مشغول عبادت و ذکرو دسته ی دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند
هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: «این هر دو دسته کار نیک می کنند وبر خیر و سعادتند»
آنگاه جمله ای اضافه کرد: «لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام». پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست.
.
https://www.barishsesi.com

https://www.instagram.com/barishsesi/

https://telegram.me/barishsesi

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

داستان راستان

۱ لایک
۰ نظر

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله وارد مسجد (مسجد مدینه) شد، چشمش به دو اجتماع افتاد که از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته ای حلقه ای تشکیل داده سرگرم کاری بودند.یک دسته مشغول عبادت و ذکرو دسته ی دیگر به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم بودند
هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد. به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: «این هر دو دسته کار نیک می کنند وبر خیر و سعادتند»
آنگاه جمله ای اضافه کرد: «لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده ام». پس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و در حلقه ی آنها نشست.
.
https://www.barishsesi.com

https://www.instagram.com/barishsesi/

https://telegram.me/barishsesi

مذهبی