تدوین امروز در حقیقت یک تدوین تازه نیست بلکه برای نزدیک به دو سال، خاک خورده ای در پوشه ی تدوین ها بود.
ایده این تدوین بعد از اتمام تماشای این درام به ذهنم خطور کرد در میانه‌های راه بودم که یک روز در نماشا با تدوینی با همین موضوع ِ مشابه و همین آهنگ روبرو شدم!! در نگاه اول آنقدر جا خورده بودم که نمی‌توانستم میان یکی بودن فکر و نگاه و ایده خودم با ساریا جان تفاوت قائل شوم بنابراین کار تدوین را در انتهای راه رها کردم و به روزمرگی‌های دیگر پرداختم. (این پارگراف را بخاطر ساریاجان که ناراحت شده بود پاک کردم اما مجدد قرار می دهم)
این تدوین نزدیک به دو سال گوشه ای مظلومانه می نشست تا میزبان خستگی هایم باشد اما حتا در آن لحظات که برای دلخوشی هم بهش سر می زدم انرژی برای اتمامش نداشتم.
این روزها و آمدن بهار، بهانه ای ست تا گوشه های خاک خورده ی پوشه هایم را آب و جارو بزنم و سعی دارم تدوین های نیمه تمام را به اتمام برسانم. اما اثر فوق یک مظلوم دوست داشتنی ست.. پس دوستش بدارید..
به وقت ِ 4 ِ فروردینگان ..

پ.ن= یعنی عکس بهتر از این نمی شد نماشا ایجاد کند.
دختر بهار