بحر بیکرانه ایمن
.
جانی که تشنه ی مهرو ترانه است
بر روح عاشق هستی نشانه است
در تارو پود لحظه ی موّاج بودنش
محتاج دیده شدن عاشقانه است
دلداده ای که دهد هستیش به عشق
در بند واکنشی دلبرانه است
وقتی که حق دل و دینش ربوده است
آیات هستی حق ماهرانه است
کشتی نشسته ی دریای مهر و عشق
در بحر بیکرانه ی ایمن روانه است
نظرات