تقاص:کتابی درباره تجربیات نزدیک به مرگ و گناه حق الناس (عالیست حتما بخونید)

در قیامت هم بهشت من تویی یا مهدی (عج)
در قیامت هم بهشت من تویی یا مهدی (عج)

کتاب تقاص اثری از انتشارات شهید ابراهیم هادی پیرامون موضوع بازگشت از مرگ و حق‌الناس است.در بخشی از کتاب تقاص می‌خوانیم:
سر چهارراه منتظر تاکسی بودم، یکی از دوستان قدیمی مسجدی را دیدم که با ماشین شخصی در حال عبور بود، توقف کرد و مرا سوار نمود‌.
نمی دانستم کجاست و چه میکند اما متوجه شدم روی صندلی های عقب بسته های مشروب قرار دارد!!
از این ماجرا چند وقتی گذشت. یکی از بزرگترهای مسجد مرا صدا زد و در مورد همان دوست راننده از من سوالاتی پرسید.
گفتم: چرا از من سوال می کنید؟
گفت: ایشان از دختر من خواستگاری کرده و…
من یاد بسته های مشروب افتادم و گفتم: من چیزی از او دیدم که باورم نمیشد، اما برو از کسی دیگه تحقیق کن.
همین حرف من کافی بود تا آن ازدواج سر نگیرد.
حالا در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم، همان روز را با جزئیات می دیدم.
این دوست من در اطلاعات نیروی انتظامی مشغول شده بود و آن روز بسته های مشروب را از متهم گرفته بود و به پاسگاه می رفت اما من ندانسته قضاوت کردم.
او خیلی علاقه داشت که با آن دختر ازدواج کند و زمانی که جواب منفی شنید زندگی اش دچار مشکل شد…

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

تقاص:کتابی درباره تجربیات نزدیک به مرگ و گناه حق الناس (عالیست حتما بخونید)

۱ لایک
۰ نظر

کتاب تقاص اثری از انتشارات شهید ابراهیم هادی پیرامون موضوع بازگشت از مرگ و حق‌الناس است.در بخشی از کتاب تقاص می‌خوانیم:
سر چهارراه منتظر تاکسی بودم، یکی از دوستان قدیمی مسجدی را دیدم که با ماشین شخصی در حال عبور بود، توقف کرد و مرا سوار نمود‌.
نمی دانستم کجاست و چه میکند اما متوجه شدم روی صندلی های عقب بسته های مشروب قرار دارد!!
از این ماجرا چند وقتی گذشت. یکی از بزرگترهای مسجد مرا صدا زد و در مورد همان دوست راننده از من سوالاتی پرسید.
گفتم: چرا از من سوال می کنید؟
گفت: ایشان از دختر من خواستگاری کرده و…
من یاد بسته های مشروب افتادم و گفتم: من چیزی از او دیدم که باورم نمیشد، اما برو از کسی دیگه تحقیق کن.
همین حرف من کافی بود تا آن ازدواج سر نگیرد.
حالا در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم، همان روز را با جزئیات می دیدم.
این دوست من در اطلاعات نیروی انتظامی مشغول شده بود و آن روز بسته های مشروب را از متهم گرفته بود و به پاسگاه می رفت اما من ندانسته قضاوت کردم.
او خیلی علاقه داشت که با آن دختر ازدواج کند و زمانی که جواب منفی شنید زندگی اش دچار مشکل شد…

آموزش