در حال بارگذاری ویدیو ...

محمدرضا باطنی میراث زبان فارسی است - مجله نوپا

داریوش
داریوش

بعد از انقلاب و آغاز انقلاب فرهنگی و تصفیهٔ اساتید و دانشجوها، دکتر باطنی را از دانشگاه اخراج کردند. اما جالب است بدانید چه کسانی مسبب اخراج وی بودند. بخشی از سخنرانی دکتر باطنی در شب بزرگداشت وی در مجلهٔ بخارا را در ادامه می‌خوانیم، شمارهٔ مهر و آبان ۱۳۹۲ «انقلاب فرهنگی شد. دانشگاه‌ها تعطیل شدند. تا این‌که یک روز اعضای ستاد انقلاب فرهنگی در دانشکده حقوق جلوس کردند و از استادان دانشکده ادبیات هم خواستند به آن‌جا بروند. آن ستاد عبارت بود از آقای جلال‌الدین فارسی، آقای عبدالکریم سروش، شمس آل‌احمد و یکی دو نفر دیگر. در آن جلسه داشت وقت تلف می‌شد و من نخواستم وقت تلف بشود. گفتم آقایان، در فرهنگ نمی‌شود انقلاب کرد. فرهنگ چیزی است که ما از زیر کرسی یاد می‌گیریم. اگر هم عوض شود ذره ذره عوض می‌شود. با شیر اندرون شده با جان برون شود. حالا ما فرض می‌گیریم که در فرهنگ بشود انقلاب کرد. حالا برای این انقلاب ستادی لازم است؟ حالا فرض می‌کنیم که ستادی لازم باشد، آیا شما پنج نفر که این‌جا نشسته‌اید بهترین آدم‌هایی هستید که می‌توانستید این ستاد را درست کنید؟
به محض این‌که این حرف از دهان من درآمد، مثل کبریتی بود که در انبار باروت انداخته باشند. استادانی که بغض گلویشان را گرفته بود، شروع کردند به کف زدن.
آقای سروش بلندگو را به دست گرفت که ما نیامده‌ایم این‌جا که به ما فحش بدهید و بعد هم جنگ مغلوبه شد.»
دو راه پیش روی دکتر باطنی گذاشتند؛ اخراج یا بازنشستگی اجباری! دکتر باطنی راه دوم را پذیرفت و سال‌ها بیکاری و افسردگی کشید، در کارخانهٔ گچ کار کرد و سرانجام به ترجمه و فرهنگ‌نویسی روی آورد. ستون فقرات و گردن خود را در راهِ نوشتن فرهنگ‌لغت از دست داد و در روزگار بی‌خوابی‌هایش کتابی بنام خواب از یان اوزوالد ترجمه کرد.
دو دلیل برای نوشتن از محمدرضا باطنی در این ساعات برایم وجود دارد. یکی تقدیر و تشکری که برای هدایتم در نوشتن پایان‌نامه داشت و یکی بیماری و ضعف این روزهای او است. نوشتم تا از شما بخواهم برایش آرزوی سلامتی کنید. محمدرضا باطنی میراث زندهٔ زبان فارسی است و وجودش چون خورشیدی است در این روزگار تاریک!

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

محمدرضا باطنی میراث زبان فارسی است - مجله نوپا

۰ لایک
۰ نظر

بعد از انقلاب و آغاز انقلاب فرهنگی و تصفیهٔ اساتید و دانشجوها، دکتر باطنی را از دانشگاه اخراج کردند. اما جالب است بدانید چه کسانی مسبب اخراج وی بودند. بخشی از سخنرانی دکتر باطنی در شب بزرگداشت وی در مجلهٔ بخارا را در ادامه می‌خوانیم، شمارهٔ مهر و آبان ۱۳۹۲ «انقلاب فرهنگی شد. دانشگاه‌ها تعطیل شدند. تا این‌که یک روز اعضای ستاد انقلاب فرهنگی در دانشکده حقوق جلوس کردند و از استادان دانشکده ادبیات هم خواستند به آن‌جا بروند. آن ستاد عبارت بود از آقای جلال‌الدین فارسی، آقای عبدالکریم سروش، شمس آل‌احمد و یکی دو نفر دیگر. در آن جلسه داشت وقت تلف می‌شد و من نخواستم وقت تلف بشود. گفتم آقایان، در فرهنگ نمی‌شود انقلاب کرد. فرهنگ چیزی است که ما از زیر کرسی یاد می‌گیریم. اگر هم عوض شود ذره ذره عوض می‌شود. با شیر اندرون شده با جان برون شود. حالا ما فرض می‌گیریم که در فرهنگ بشود انقلاب کرد. حالا برای این انقلاب ستادی لازم است؟ حالا فرض می‌کنیم که ستادی لازم باشد، آیا شما پنج نفر که این‌جا نشسته‌اید بهترین آدم‌هایی هستید که می‌توانستید این ستاد را درست کنید؟
به محض این‌که این حرف از دهان من درآمد، مثل کبریتی بود که در انبار باروت انداخته باشند. استادانی که بغض گلویشان را گرفته بود، شروع کردند به کف زدن.
آقای سروش بلندگو را به دست گرفت که ما نیامده‌ایم این‌جا که به ما فحش بدهید و بعد هم جنگ مغلوبه شد.»
دو راه پیش روی دکتر باطنی گذاشتند؛ اخراج یا بازنشستگی اجباری! دکتر باطنی راه دوم را پذیرفت و سال‌ها بیکاری و افسردگی کشید، در کارخانهٔ گچ کار کرد و سرانجام به ترجمه و فرهنگ‌نویسی روی آورد. ستون فقرات و گردن خود را در راهِ نوشتن فرهنگ‌لغت از دست داد و در روزگار بی‌خوابی‌هایش کتابی بنام خواب از یان اوزوالد ترجمه کرد.
دو دلیل برای نوشتن از محمدرضا باطنی در این ساعات برایم وجود دارد. یکی تقدیر و تشکری که برای هدایتم در نوشتن پایان‌نامه داشت و یکی بیماری و ضعف این روزهای او است. نوشتم تا از شما بخواهم برایش آرزوی سلامتی کنید. محمدرضا باطنی میراث زندهٔ زبان فارسی است و وجودش چون خورشیدی است در این روزگار تاریک!