فصل دوم رمان THE EDICTION (اعتیاد) پارت سیزدهم
صدای خنده بچه ها که آمد به سمت هه سو برگشتم و با او هم قدم شدم تا بیشتر از این دستم کشیده نشود.
به اتاق جونگ سونگ که رسیدیم، در را آهسته باز کردیم و و وارد اتاق تاریکِ مانندِ شبِ جونگ سونگ شدیم.
برق را که روشن کردم، لبخندی روی صورتم آمد. هنوز هم همانطور مرتب و منظم بود و با چیدمان خاص جونگ سونگ چیده شده بود.
به سمت گیتار هایش رفتم و دستی بر تار هایش کشیدم که نوای آرامش بخشی به صدا درآمد.
به گیتار مشکی درخشانش نگاهی کردم. کوانگ شیم...گیتاری که وقتی اولین بار به صورت گروهی بیرون رفته بودیم و چشم من و جونگ سونگ را گرفته بود، خریدیم.
هه سو:چقدر از اون روز که اینو خریدیم میگذره...
_اره همینطوره...
در عمق خاطره هایم فرو رفته بودم که صدای در مرا به خود آورد.
هه سو: عه شمایید؟ پس جونگ سونگ کجاست؟
هیسونگ: برای رسیدگی به یه کاری پیش مادرش رفت. گفت به یکی میگه زودی میاد و حوله رو میاره.من اومدم با میون وو حرف بزنم اگه اجازه بدید.
هه سو:حتما...پس من میرم پایین...
هه سو سرش را به سمت من برگرداند و دستی برایم تکان داد و از اتاق خارج شد که هیسونگ گامی برداشت و وارد اتاق شد.
_ چیزی شده؟
+نه چیزی نشده.. فقط از فرصت استفاده کردم که حرف بزنیم.
_خب اگه چیز مهمی نبوده میزاشتی بیام پایین بعد...
+اینجا راحت ترم...
لبخندی زد و اتاق را از نظر گذراند.
نظرات