مرا در خویش پیدا کن شعری از محمد خوش بین

۰ نظر گزارش تخلف
mohammad khoshbin
mohammad khoshbin

مرا در خویش پیدا کن

تو را از وهم می‌گیرم تو را از آینه از باد
اگر این لحظه بگذارد اگر از شب شوم آزاد

مرا گم کرده در خود این سکوت و بی‌پناهی‌ها
به راهی می‌رود هر شب به سمت بی‌نشانی‌ها

اگر این جاده برگردد اگر این بغض ویران شد
مرا با خویش می‌بردی به جایی که زمستان شد

به آهی گر گره خوردم به اشکی گر شدم خاموش
تو باران باش و من خاکم ببار از چشم‌های نوش

بیا این بغض را بشکن مرا از سایه بیرون کن
خودت را لحظه‌ای از نو در آغوشم تصور کن

اگر دستم رها کردی بدان بعد از تو می‌میرم
که بی تو من نمی‌خواهم نه این دنیا نه تقدیرم

اگر از چشم تو خواندم غمی را کهنه و خاموش
ببار از واژه‌ها امشب که از دردت شوم مدهوش

شبم را ماه می‌خواند سحر در خواب می‌میرد
تو از این وهم برگردی دلم در تو نمی‌گیرد

اگر این زخم تسکین شد اگر این درد درمان یافت
مرا در خویش پیدا کن اگر این بغض پایان یافت

#محمدخوشبین

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

مرا در خویش پیدا کن شعری از محمد خوش بین

۱ لایک
۰ نظر

مرا در خویش پیدا کن

تو را از وهم می‌گیرم تو را از آینه از باد
اگر این لحظه بگذارد اگر از شب شوم آزاد

مرا گم کرده در خود این سکوت و بی‌پناهی‌ها
به راهی می‌رود هر شب به سمت بی‌نشانی‌ها

اگر این جاده برگردد اگر این بغض ویران شد
مرا با خویش می‌بردی به جایی که زمستان شد

به آهی گر گره خوردم به اشکی گر شدم خاموش
تو باران باش و من خاکم ببار از چشم‌های نوش

بیا این بغض را بشکن مرا از سایه بیرون کن
خودت را لحظه‌ای از نو در آغوشم تصور کن

اگر دستم رها کردی بدان بعد از تو می‌میرم
که بی تو من نمی‌خواهم نه این دنیا نه تقدیرم

اگر از چشم تو خواندم غمی را کهنه و خاموش
ببار از واژه‌ها امشب که از دردت شوم مدهوش

شبم را ماه می‌خواند سحر در خواب می‌میرد
تو از این وهم برگردی دلم در تو نمی‌گیرد

اگر این زخم تسکین شد اگر این درد درمان یافت
مرا در خویش پیدا کن اگر این بغض پایان یافت

#محمدخوشبین