در حال بارگذاری ویدیو ...

شبم که بی تو به آغوش اشک مهمانم : شعر ویدا وکیلی با آوای رضوانه

۰ نظر
گزارش تخلف
سید مجتبی محمدی
سید مجتبی محمدی

شبم که بی تو به آغوش اشک مهمانم
همان ستاره که تا صبحدم پریشانم

تمام بودن من درد می کند هرشب
من آن پرنده ی بی آسمان و نالانم

گریختم من از این ازدحام آدم ها
به جز تو از همه ی چشم ها گریزانم

از اینکه بیشتر از بیش عاشقت نشدم
از اینکه عشق تو را باختم پشیمانم

تو هم شبیه منی ..بیقرار و بی خوابی
تو هم دلت به دلم مبتلاست می دانم

به دردهای دلم گوش کن ، مرا بشناس
دلیل هستی من باش و مرز عصیانم

غزل سرودم و هر مصرعش به خود گفتم :
کجاست آن که سرآغاز بود و پایانم...

ویدا وکیلی
دکلمه رضوانه

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

شبم که بی تو به آغوش اشک مهمانم : شعر ویدا وکیلی با آوای رضوانه

۱ لایک
۰ نظر

شبم که بی تو به آغوش اشک مهمانم
همان ستاره که تا صبحدم پریشانم

تمام بودن من درد می کند هرشب
من آن پرنده ی بی آسمان و نالانم

گریختم من از این ازدحام آدم ها
به جز تو از همه ی چشم ها گریزانم

از اینکه بیشتر از بیش عاشقت نشدم
از اینکه عشق تو را باختم پشیمانم

تو هم شبیه منی ..بیقرار و بی خوابی
تو هم دلت به دلم مبتلاست می دانم

به دردهای دلم گوش کن ، مرا بشناس
دلیل هستی من باش و مرز عصیانم

غزل سرودم و هر مصرعش به خود گفتم :
کجاست آن که سرآغاز بود و پایانم...

ویدا وکیلی
دکلمه رضوانه

موسیقی و هنر