بشنویم غزلی زیبا از سیامک عشقعلی
مشت واکردم و آن ماهی رفت...
گفتهبودم که تو هم خواهی رفت!
تا ابد خواست بماند با من
بعد یک حوصله همراهی رفت!
بدترین لحظهی دلکندن بود
ماند بر روی لبم آهی... رفت...
شرط عشق است که مومن باشی
مثل یوسف شو! به هر چاهی رفت!
خواستم گریه کنم، مادر گفت:
باید از پیش کسی گاهی رفت!
▪️شاعر: سیامک عشقعلی
نظرات