با من گریه کن! شعر و صدای سیامک عشقعلی

سیامک عشقعلی
سیامک عشقعلی

سر به روی شانه ام بگذار با من گریه کن!
غصه دارد قصه ام ای یار با من گریه کن!

نارفیقی می کند این روزگارِ لعنتی
می رسد پایم به چوبِ دار! با من گریه کن!

سایه ای از پشت سر با خنده فحشم می دهد
می زند سنگی به من انگار، با من گریه کن!

روی خوش هرگز ندید از این جهان رویای ما
زندگی شد مثل زهر مار! با من گریه کن!

مرد هم گاهی دلش از برگ گل نازک تر است
رفته در چشمان من یک خار! با من گریه کن!

تا به دنیا چشم وا کردم غم آمد با جنون
بر سرم یکباره شد آوار! با من گریه کن!

بارها با اشک هایم گفته ام مادر بیا!
زندگی، مرگی ست در تکرار؛ با من گریه کن!

▫️شعر و صدای : سیامک عشقعلی

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

با من گریه کن! شعر و صدای سیامک عشقعلی

۱ لایک
۰ نظر

سر به روی شانه ام بگذار با من گریه کن!
غصه دارد قصه ام ای یار با من گریه کن!

نارفیقی می کند این روزگارِ لعنتی
می رسد پایم به چوبِ دار! با من گریه کن!

سایه ای از پشت سر با خنده فحشم می دهد
می زند سنگی به من انگار، با من گریه کن!

روی خوش هرگز ندید از این جهان رویای ما
زندگی شد مثل زهر مار! با من گریه کن!

مرد هم گاهی دلش از برگ گل نازک تر است
رفته در چشمان من یک خار! با من گریه کن!

تا به دنیا چشم وا کردم غم آمد با جنون
بر سرم یکباره شد آوار! با من گریه کن!

بارها با اشک هایم گفته ام مادر بیا!
زندگی، مرگی ست در تکرار؛ با من گریه کن!

▫️شعر و صدای : سیامک عشقعلی